آينه سراب

استاندارد

کلمه « رسانه » ، جدا از مفهوم امروزيش در زبان گذشتگان ما از جمله در شعر ناصر خسرو  به معني «غم وغصه» آمده است.گويا قديمي ها از آنچه  بر بشر امروز از رسانه و اصحاب آن مي رود بي خبر نبوده اند يا شايد حق با كساني است كه براي واژه ها و حروف نوعي واقع نمايي جادويي قائل اند و معتقدند كه « الاسماء تنزل من السماء»!   با اين مقدمه اين ابيات را  ملاحظه بفرماييد:

نه جام کی و نه جام جمشیده

نه آینه جمال خورشیده

 

این آینه رو خیال اسکندر

حتی توی خوابشم نمی دیده!

 

 

این شهر فرنگه، رنگ و وارنگه

جادوی غریب نور و آهنگه

 

چشاتو ببین به دیده تردید

شاید که خیال و رنگ و نیرنگه!

 

 

با بازی وهم و گریه و خنده

چشم دل ساده ها رو می بنده

 

اونها که خدای نور و تصویرن

اربابن و دیگرون همه بنده!

 

 

گاهی به خیال مرده جون می دن

عفریته رو چهره جوون می دن

 

رویای بهشت و سرنوشت اونجاست…

اونجا که رسانه ها نشون می دن!

 

 

 

تا عقل بشر تو چشمشه اینه

عالم پر نفرته، پر از کینه

 

بیچاره بشر که سرنوشتش رو

در آینه سراب می بینه!

یکی بود یکی…

استاندارد
قصه عشقه… ناتمومش نکن

آفتاب زرد لب بومش نکن

 

پرنده غریب زندگی رو

همنفس جغدای شومش نکن

 

قربونی کن پیش چشات دلم رو

قربونی کن ولی حرومش نکن

 

بذار کلاغه برسه به خونه ش

قصه رو این جوری تمومش نکن…