مقاله «قصیده “شاهد جان” (نماید) از خاقانی شروانی و ممدوح آن»

استاندارد

مجموعه مقاله های هفتمین همایش پژوهشهای زبان و ادبیات فارسی اسفند ۹۲

مرا صبحدم شاهد جان نماید
دم عاشق و بوی جانان نماید…

بیت بالا مطلع قصیده ای است از خاقانی شروانی.کاتبان دیوان خاقانی و به تبع آنان شارحان و خاقانی شناسان در هویت ممدوح این قصیده و اینکه یک تن است یا دو تن اختلاف کرده اند.
نویسنده این سطرها در مقاله ای ضمن یک بحث مستوفای نسخه شناسانه و تاریخی ممدوح واقعی این قصیده را شناسانده است.

این مقاله در «مجموعه مقاله های هفتمین همایش پژوهش های زبان و ادبیّات فارسی» (برگزار شده در اسفند1392 در دانشگاه هرمزگان) آمده است.
دوستان علاقه مند می توانند متن مقاله « قصیده “شاهد جان” (نماید) و ممدوح آن» را در اینجا ملاحظه بفرمایند.

خاقانی و سیبویه

استاندارد

سیبوی گفت من به معنی نحو
یک خطا در خطاب نشنیدم

من به معنی صدق می گویم
که ز یک کس صواب نشنیدم!

سیبویه (140-180ه ق) بی شک یکی از بزرگترین زبان شناسان و دستورنویسان جهان است. دیدگاه های نحوی این دستورنویس نابغه ایرانی هنوز و علی رغم گذر قرن های طولانی، از استحکام و اتقان فراوانی بهره مند است.

خاقانی در میان شاعران بزرگ زبان فارسی یکی از فاضل ترین و عربی دان ترین هاست. وی در ابیات بالا اجمالاً به سخنی از سیبویه اشاره کرده که نشان می دهد با دیدگاه های زبانی سیبویه آشنایی کافی داشته و “الکتاب” وی را از نظر گذرانده است. متاسفانه شارحان قدیم و جدید خاقانی در مورد مفهوم این ابیات و اینکه به مضمون کدام دیدگاه سیبویه اشاره دارد نپرداخته و چیزی ننوشته اند.

 برای فهم ابیات خاقانی و دیدگاه سیبویه لازم است نکاتی را فرایاد دوستان صاحب نظر بیاوریم:

از نظر سیبویه در تشخیص صحیح و غلط، سخن فصحای زبان -مثلاً زبان آوران جاهلی و اعراب اصیل بادیه – حجّت است؛ حتّی اگر در بدو امر برخلاف قواعد رایج نحوی به نظر آید. بر اساس این دیدگاه دقیق و عمیق، گفتار زبان آوران و فصحا خود اصل و معیار است و نحویان و دستورنویسان باید قواعد خود را بر اساس آن تنظیم کنند و نه برعکس! به همین دلیل است که سیبویه جای جای در کتاب خویش به سخنان و عبارات اعراب بادیه که زبان آنان خالص از لغزش های متداول بوده است استدلال می کند.

باز به همین دلیل است که سیبویه در جریان مناظره تاریخی خویش با شیخ نحویان کوفه، یعنی کسائی، که در تاریخ علم نحو به “مسئله زنبوریه” معروف است، آنجا که بحث و استدلال دو طرف به درازا می کشد و هیچ یک نمی توانند دیگری را به پذیرش سخن و ادّعای خود ملزم کنند، به حکمیّت جمعی از اعراب بادیه که در درگاه یحیی برمکی حضور داشتند تن درمی دهد تا آنان در باب آنچه میان وی و کسائی گذشته بود داوری کنند و هنگامی که آنان -ظاهراً- به واسطه گرفتن رشوه یا در نظر گرفتن ملاحظاتی به نفع کسائی حکم می کنند، سیبویه به یحیی برمکی می گوید: اگر چنین است بگو تا این اعراب، اگر راست می گویند، عبارت مورد بحث را حسب آنچه کسائی می گوید تلفّظ کنند و این مقدار کافی نیست که به طور کلّی بگویند حق با کسائی است.

 علّت اعتراض و سخن سیبویه این بود که عقیده داشت اهل زبان هرگز در عمل و آگاهانه مرتکب خطای نحوی و دستوری نمی شوند. متاسّفانه به این خواست وی ترتیب اثر داده نمی شود و مناظره با تفوّق ظاهری کسائی و شکست سیبویه به پایان می رسد.

 می گویند این ناداوری آن چنان بر سیبویه جوان گران آمد که سخت افسرده شد و به زادگاه خویش بازگشت و اندکی بعد درگذشت.

 وقتی دیدگاه سیبویه در مورد درست و غلط را بر دیگر زبان ها تعمیم بدهیم، به این نتیجه می رسیم که آنچه بر زبان فصحا و اهل زبان- مثلاً در زبان فارسی- جاری شود نیز درست است؛ حتّی اگر در بدو امر مخالف با قواعد دستوری به نظر برسد. بر این اساس، سخن بزرگان ادب فارسی، از کسانی چون فردوسی و ناصرخسرو و خاقانی و نظامی و مولوی و سعدی و حافظ و…گرفته تا نویسندگان و شاعران بزرگ این روزگار در دستورنویسی اصل است و نمی توان براساس یافته ها و بافته های ناقص دستورنویسان، سخن این بزرگان زبان آور را، هرجا به ظاهر از قواعد دستوری فاصله گرفته، به خطا منسوب کرد.

 سیبویه حتّی گام را از این هم فراتر می گذارد و خروج های آشکار شاعران را از قواعد نحو با عنوان “ضرورت شعری” توجیه می کند. لازمه سخن وی این است که شاعران فصیح و صاحب سخن – و نه مدّعیان نوپا که از سر ضعف های زبانی و ناآشنایی با اصول زبان مرتکب هر تعبیری می شوند و احیاناً نادیده گرفتن های خام قواعد زبان را هنر و فضیلت می شمارند – رخصت داشته باشند که آگاهانه قواعد ظاهری زبان را نادیده بگیرند و در واقع قواعد تازه ای تاسیس کنند.

  نحو و دستوری که سیبویه پیشنهاد و پایه گذاری می کند، دانشی عبوس نیست که چوب خطا و درست را بالای سر برده و دائماً فتوای غلط بودن را ، بدون در نظر گرفتن تحوّلات تاریخی زبان، حتّی در مورد کلام و خطاب بزرگترین سخنوران زبان صادر می کند، بلکه دانشی است منعطف که در کنار قواعد کلّی، استثناها و انعطاف های زبانی را نیز در نظر می گیرد و با پذیرش صحّت و اعتبار کلام اهل زبان در جستجوی قواعدی برمی آید که هرچه بیشتر بر کلّیّت زبان و جنبه های گوناگون آن صادق آید.

 طبق این دیدگاه، قوانین دستور زبان همه کاربردهای شاعرانه و غیرشاعرانه را دربرمی گیرد و آنچه بر زبان فصحای هر زبانی بگذرد صحیح و طبق معانی دانش نحو است و در خطاب هیچ یک از فصحای اهل زبان نمی توان خطا دید و به قول حافظ:

چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
سخن شناس نه ای جان من! خطا اینجاست

 شمس قیس رازی به دیدگاه سیبویه در باب درست شمردن سخن شاعران و پذیرش ضرورت های شعری این گونه اشاره کرده است:

 …سیبویه، رحمه الله، می گوید: هرچه شعراء عرب در مواضع ضرورت و مواقع اضطرار از جنس حذوف و زیادات و تبدیل حروف و تغییر حرکات به اشعار خویش درآورده اند و استعمال آن جایز شمرده … هریک را وجهی درست دانسته اند و در وجوه تصاریف لغت آن را محملی راست تصوّر کرده…

خاقانی نیز در ابیات مورد بحث، ظاهراً به همین جنبه از نظریّه زبانی سیبویه نظر دارد و با طنز خاصّ خویش رندانه می گوید: سیبویه گفته است که من طبق مفاهیم دانش نحو هیچ لغزش و خطائی در خطاب اهل زبان ندیده ام و آنچه فصحای اهل زبان گفته اند و می گویند در نظام نحوی من درست به شمار می آید، اما من که خاقانی ام صمیمانه باید بگویم که هیچ سخن درستی که راهی به دهی ببرد از کسی نشنیده ام!

 طبعاً هیچ تناقضی نیز بین این دو سخن وجود ندارد چون سیبویه به صحّت نحوی کلام نظر دارد و خاقانی به صواب بودن منطقی آن!