چند نمونه از مضامین مشابه میان شعر امروز و دیروز

استاندارد

چندی پیش به اشاره نوشتم که شباهتهایی میان مضامین  شاعران قدیم و جدید دیده می شود و نمونه ای هم از شعر یکی از بزرگان معاصر آوردم. قصد من از این بحث هرگز این نبود که بگویم ضرورتا شاعر امروز نظری به شعر پیشینیان داشته یا قصد اقتباس و تقلیدی در میان بوده است ،چرا که این قبیل تواردها در عالم شعر اتفاقی عادی است و گاه این اتفاق در شعر کسانی رخ می دهد که هیچ انس و علاقه ای به شعر پیشینیان ندارند و در مواردی حتی اطلاعاتشان در حدی نیست که بتوانند شعر قدما را به درستی قرائت کنند و بفهمند!
بعضی از دوستان بعد از خواندن مطلب قبلی ابراز لطف فرموده  و خواسته بودند به موارد بیشتری اشاره کنم. بنده هم امتثال نموده و چند مورد دیگر را که از شعر بزرگان معاصر عجالتا در ذهن دارم ذکر می کنم. حتما دوستان و استادان محترم بحث را کامل خواهند فرمود.

دهانت را می بویند
مبادا گفته باشی دوستت دارم

بخش معروفی است از سروده مرحوم شاملو که احیانا قسمتهایی از آن را روی بدنه کامیونها هم می توان خواند ! همین مضمون در شعر سلیم تهرانی( متوفی ۱۰۵۶ ه ق ) این گونه آمده است:

خنده مستانه حد کیست در باغ جهان
محتسب اینجا دهان غنچه را بو می کند!

و کلیم کاشانی سروده است:

خنده بدمستی ست در ایام ما ، هشیار باش
محتسب بو می کند اینجا دهان بسته را!

فروغ فرخزاد در شعر “هدیه” از میهمان خویش در خواست می کند :

اگر به خانه من آمدی برای من ای مهربان چراغ بیاور!

ناظم هروی (متوفی ۱۰۸۱ ه ق) نیز همین خواهش را از مهربان خویش دارد:

میا به دیدن من بی چراغ صبح که بخت
ز روغن دل شب ریخت شمع بالینم!

و نوعی خبوشانی ( متوفی ۱۰۹۱ ه ق) نیز می گوید:

زهجر باده سیه روزتر ز خفاشم
شبت به خیر بگو ساقیا چراغ کجاست؟

همه ما این مصرع معروف نیما ، پدر محترم شعر نو ، را شنیده ایم که فرموده است :

آب در خوابگه مورچگان ریخته ام !

یعنی همان کاری را انجام داده که نوعی خبوشانی چند قرن قبل صورت داده است:

سودای تو دشمن سر و سامان است
غارتگر کلبه گدا ، مهمان است

چشم من و موج حسن و طاقت ؟ هیهات!
در خانه مور شبنمی طوفان است!

البته به سلیقه بنده در شعر نوعی لطافتی است که در سخن نیما یافت نمی شود.اینها چند نمونه از شواهدی بود که در ذهن داشتم. نتیجه ای که از این مبحث می توان گرفت این است که دیوار بلندی میان  شعر نو و کهن نیست و شاعر امروز اگر از توانایی کافی برخوردار باشد ، به فراخور موضوع می تواند از همه قوالب  کهنه و نو و نیم دار ! استفاده کند و این قالبها آن قدر گویا و رسانا هستند که شاعر امروز برای حالی کردن حرفهایش به مخاطب ، نیازی به علائم عجیب و غریب راهنمایی و رانندگی نداشته باشد!

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *