مضامین گمشده 8

استاندارد

وحید قزوینی(متوفی ۱۱۱۲ه ق) از شاعران و دبیران و تاریخ نگاران و سیاستمداران دوران صفوی است. در اینجا نمونه هایی از نازک خیالی های او را به اهل تامل تقدیم می کنیم:

چندان که می پرم به پر و بال بی خودی
از عالم خیال تو بیرون نمی روم!

گردش این ساغر خالی که گردون نام اوست
اهل دولت را نمی دانم چرا مدهوش کرد؟!

چه بلایی تو که از شوق خرامیدن تو
جاده چون رگ به تن خاک تپیدن گیرد!

اهل دنیا را ز غفلت زنده می پنداشتم
خفته دایم مردگان را زنده می بیند به خواب!

می برد آخر تو را خواب عدم ، غافل مشو
آمد و رفت نفسها جنبش گهواره است!

اگر در خانهّ من نیست چیزی
خجل گشتن ز روی میهمان هست!

دیدم آن چشمهّ هستی که جهانش خوانند
آن قدر آب کز او دست توان شست ، نداشت!

گر چه مهمان چو نفس مایهّ روح است ، ولی
خفه می سازد اگر آید و بیرون نرود!

واعظ! مکن دراز حدیث عذاب را
این بس بود که بار دگر زنده می شویم!

به سان خامهّ نقاش ، در عشق
به مویی می توان کوهی کشیدن!

نمی آید به چشم از نازکی مانند بوی گل
گر آید از لباس خویش آن گل پیرهن بیرون

دشمن دوست نما را نتوان کرد تمیز
شاخ را مرغ چه داند که قفس خواهد شد!؟

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *