باغ مظفر به دنبال چیست؟

استاندارد

مجموعه تلویزیونی باغ مظفر که قبلا بنا بود به نام عصر قجر پخش شود ، از همین اول کار و با شکل و شمایل و تیتراژ خود نشان می دهد که آمده است تا با مضحکه کردن دوران قاجار و نمادهای آن، بینندگان خود را به خنده وادارد و چه بسا بتواند در این کار موفق نیز بشود، چرا که مردم در سالهای اخیر به دیدن این قبیل طنزهای تاریخی عادت کرده اند و در نظر اکثر آنها پادشاهان و رجال قاجار مشتی ابله مسخره بوده اند و چه بسا عصر قجر برای بسیاری از آنان مترادف با عصر حجر یا چیزی در همین حدود باشد!

دامنه این نگاه در برنامه های تلویزیون گاه از دوران قاجارها نیز فراتر می رود و دامان سلسله صفویه را هم می گیرد( به عنوان مثال مجموعه پرخرج ملاصدرا را به خاطر بیاورید و سیمای بلاهت آمیزی که از شاه عباس ترسیم کرده بود!).از نظر برنامه سازان رسانه ملی روزگار قاجار و پیش از آن، دوران رکود و جهالت و نکبت ایران بوده و جز سیاهی و تباهی حاصلی نداشته است و از این رو رجال آن روزگار شایسته هر گونه ریشخند و مضحکه هستند!

اما آیا با نگاه علمی و عالمانه نیز همین گونه است؟ واقعیت آن است که دوران صفویه – در یک نگاه کلی – از افتخار آمیزترین- و شاید پرشکوه ترین – روزگارانی است که بر ایران گذشته است. در این دوران بود که با رسمیت یافتن تشیع پایه های وحدت ملی و هویت امروز ایران استحکام یافت. این دوران – علی رغم ادعاهایی که شده و می شود- از لحاظ ادبی و فرهنگی نیز بسیار درخشان و چشمگیر است.

 دوران طولانی و پرفراز و نشیب قاجار نیز در تاریخ ایران دوران سرنوشت ساز و بسیار مهمی است.این دوره ، بویژه از لحاظ ادبی و فرهنگی و خلق آثار قابل قبول در زمینه های مختلف هنری دوران قابل تاملی به شمار می آید.به عنوان نمونه ناصرالدین شاه در میان شاهان قاجاریه  شاعر و هنرمندی خوش ذوق و نویسنده ای توانا و صاحب سبک است.این دوره را بی شک باید دوره طلایی موسیقی ایران به شمار آورد ، به گونه ای که با حذف موسیقی این دوره عملا چیزی برای موسیقی به اصطلاح سنتی کشور ما باقی نمی ماند.در این روزگار بود که مطبوعات شکل گرفتند و هنرهایی چون سینما و عکاسی به ایران وارد شدند و….

بر این اساس تاریخ صفویه و قاجاریه نیازمند بازنگری جدی و منصفانه است. بدیهی است که این سخن را نباید به معنی تطهیر کلی این سلسله ها و نادیده گرفتن ستمگریها و ضعفهای آنان- بویژه در سالهای پایانی- تلقی کرد.

از خاورشناسان بیگانه توقعی نیست. طبیعی است که آنها از صفویها به خاطر رسمیت بخشیدن به تشیع و نبردهای ضد استعماری آنها عصبانی باشند و تصویری سیاه از روزگار نوادگان( به قول مهران مدیری نوّادگان!) شیخ صفی ارائه کنند. از منورالفکرهای مشروطه نیز نباید توقع بی جا داشت. عجیب نیست که آنها نیز – به دلیل منافع سیاسی خاص – روایت مبالغه آمیز و تحریف شده ای را از دوران قاجار  بر سر زبانها بیندازند. طبعا تبلیغاتچی های پهلوی هم به خود حق می داده اند به خاطر توجیه یک حاکمیت استبدادی ، سیمایی غیرتاریخی از حکومت قبلی به تصویر بکشند ، اما چیزی که با هیچ منطق و معیاری جور در نمی آید، این نکته است که چرا سیمای جمهوری اسلامی کمر به ضایع کردن دوران صفویه و قاجار بسته است؟!

 به راستی رسانه ملی چه نفعی از ریشخند کردن فرهنگ و رجال این دوره ها می برد؟ و آیا اساسا برنامه سازان سیما با ساختن برنامه های متعدد و پرخرج در این زمینه ، هدف تعریف شده و مشخصی را دنبال می کنند یا فقط به سرگرم کردن مردم می اندیشند!؟

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *