سید حسن تقی زاده و سره گرایی

استاندارد

تعصب سره گرایی و پالایش زبان فارسی از واژه های عربی تبار، سالهاست که – پیدا و نهان – به عنوان یک سیاست فرهنگی در کشور ما دنبال می شود. کم نیستند کسانی که ظاهرا قربة الی الله !! می کوشند واژه هایی را که قرنهاست در این زبان حضور و کاربرد دارند و عملا بخشی از گنجینه لغات آن را تشکیل می دهند قلع و قمع کنند و این کار را یک وظیفه ملی و میهنی و احیانا شرعی برای خودشان می شمارند! این افراد هم در صدا و سیما حضور دارند و هم در آموزش و پرورش و هم در بسیاری مراکز فرهنگی دیگر…

تاکنون بحثهای زیادی در این باره صورت گرفته و عالمان و محققان متعددی، از سر دلسوزی به این افراد یاد آور شده اند که این کار نه به نفع زبان فارسی است و نه برای وحدت ملی ما سودی دارد و جز به انقطاع فرهنگی و تضعیف زبان ما نمی انجامد…اما گویا اهل تعصب ، طبق معمول خر خود را می رانند و کاری به مباحث علمی ندارند! و هرچه دیگران گلویشان را پاره کنند که افراط در سره گرایی- مثل افراط در عربی زدگی- زیان بار است، گوش حضرات بدهکار نیست که نیست!!

اما “خوشتر آن باشد که سرّ دلبران/گفته آید در حدیث دیگران”! بگذارید در اینجا بخشی از سخنان سید حسن تقی زاده را بیاوریم که سالها پیش درخطابه ای معروف در این باب نکات ارزشمندی را یادآور شده است. تقی زاده از پیشگامان روشنفکری  است ،  و همان کسی است که روزی با صراحت تمام گفته بود: “ما باید از فرق سر تا نوک پا فرنگی بشویم!” بسیاری از کسانی که عَلم نوگرایی و مدرنیته را در مملکت ما برافراختند ، ریزه خوار خوان تقی زاده و کودک دبستان او بوده اند. جالب است که این آدم ، با آن سابقه تجددگرایی ، چگونه در این باره هشدار داده و سره گرایی را غیر منطقی شمرده است! گویا عده ای از تقی زاده هم در این زمینه تندروتر و دو آتشه تر هستند:

تقی زاده“بدبختانه همین بدعت تصفیه زبان فارسی و افراط در ضدیت با لغات فارسی ِ عربی الاصل که چندی است در بین طبقه ای از متجددین شایع شده،… افتراق ما را با ملت افغان و پاکستان و ترکی زبان ِ همسایه زیاد نموده و ما را نسبت به هم پاک بیگانه می کند…معلوم نیست که چرا در صورتی که وزارت خارجه ما به خارجیانی که چند سال در ایران توقف و اقامت کرده اند…حق تابعیت ایرانی می دهد، به لغات عربی که هزار سال در ایران توطّن کرده اند، حقّ ایرانی شدن نمی دهند؟….یکی از بلاهای جدید ِ نازل بر مملکت ما همین داستان آریایی بودن ِ این و سامی بودن ِ آن و آلتایی بودن آن دیگری است که از اصطلاحات جدید فن زبان شناسی مغربیان است و ورد زبان هوسناکان جدید ما شده است…و باید دعا کرد که خدا ما را از این گونه بلیات محفوظ دارد….

اگر یونانیان تحت لوای اسکندر به ایران صدمه زدند ، ما هم کمتر از دو قرن پیش از آن، به خاک یونان تاخته و از هیچ گونه صدمه خودداری نکرده بودیم…عربها هم اگر چه سلطنت بومی ایران را برانداختند ، قوم ایرانی را از میان نبردند و فقط دینی آوردند که اساس آن مبنی بر مساوات و عدم ترجیح عرب بر عجم بود و لغاتی از زبان آنها که اغلب محتاجٌ الیه بود ، داخل زبان ایرانی شد، پس همان طور که احترازی از استعمال لغات یونانی ِ داخل در فارسی در زبان خود نداریم( مانند پیاله و دیهیم و سپهر و الماس و درم و دینار و فنجان (از پنگان) و لگن و قپان و کالبد و لنگر و هیون و پسته و نرگس و زمرد و سیم و مروارید….)، همان طور هم لازم نیست که دشمنی با عرب را مانند خون سیاوش دنبال کرده و با کلمات عربی الاصل ِ فارسی شده خودمان به خصومت برخیزیم!

این نوع دشمنی ها به خاطر جنگهای هزاران سال پیش منطقی نیست. اگر عربها سلطنت ایرانی را برانداختند، در کمتر از دویست سال بعد ، سلسله های سلاطین بومی در ایران شروع به استقرار کرد و مملکت ایران ، باقی مانده ، اهالی آن هم عرب نشدند، در صورتی که ایرانیان سلطنت بومی مصر را در عهد کمبوجیه برانداختند و دیگر تا دو هزار و پانصد سال بعد ، دولتی مصری و از نژاد مصری در آن کشور ظاهر نشد، ولی امروز کسی در مصر به این کینه با ایران ستیزه نمی کند ، ولی بعضی از ما نمی خواهیم کینه عرب… را فراموش کنیم و می خواهیم انتقام همه را از لغات بدبخت فارسی خودمان که از اصل عربی آمده و هزار سال در اینجا توطن نموده و در آغوش فارسی نموّ کرده اند بگیریم و آنها را اجنبی و خارجی بشماریم ، ولی تریبون و بیوگرافی و بیبلیوگرافی و …پرانتز و …سوژه و گرامر و …کادو و تیراژ و گیومه و تیتر و لیسانس و سالن و دیپلم و رمان و سانسور و کنفرانس و سندیکا و کمیته و کمیسیون و کنترل و [صدها]کلمه فرنگی… را خارجی ندانیم…

غرض آنکه به نظر من نغمه خصومت با عرب و ترک زبان ، که گاهی از طرف بعضی اشخاص خام شنیده می شود ، علاوه بر آنکه مُوجد ِ اختلاف و نفاق بین ملل شرقی و اسلامی و همسایه تواند شد ، ناشی از سوء سیاست در داخله هم هست ، زیرا چنان که گفته شد ، ما همه ایرانیان را ـ دارای هر زبان و مذهبی که باشند – جزو ملت ایران و برادر وطنی می دانیم و نباید هیچ وقت این وهم ِ باطل در اذهان اقوام غیر فارسی زبان …ایجاد شود که جماعت ساکن ِ پایتخت می خواهند زبان و آداب و مذهب خود را بر سکنه ولایات تحمیل کنند و آن ولایات را در حکم مستعمره خود بشمارند…”

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *