گمشده

استاندارد

 

زورقی گمشده بی ساحل و دریا من
بی تو لبریز دریغایم و دردا  من

هیچ کس نیست در این بی تویی خاموش
تا هماواز شود با من ، حتی من

آه از آن شب که در آیینهّ رویاها
جلوه کردی و پُر از بهتِ تماشا من

آمدی، پیرهنت باغ شکوفایی
عطر گلهای اساطیری در دامن

آن چنان جلوه نمودی که ندانستم
آن که پیداست در آیینه تویی یا من؟

ای من ِ گمشده ، ای خوب اهورایی
جلوه کن باز در آیینه بیا با من

لذت سوختن از عشق حرامم باد
نیستم لایق این درد خدایا من

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *