ژرفا و سرشک

استاندارد

 جناب سید ابوالقاسم حسینی(ژرفا) که از اجله صاحبان فضل و فضیلت و ذوق و ارباب معنویت و سیادت هستند ،سروده ای  به بنده مرحمت فرمودند تا خدمت استاد عظیم الشان ، جناب دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی(م. سرشک) برسانم. حیفم آمد با این سروده  زیبا و نام این دو عزیز فصل فاصله متبرک نشود. در بالای شعر آمده است: “به احترام انسانی که عمری شعر را زیسته است.”

ای ماه را ز روی تو شرم از قیاسها
ای مهر را ز خاک رهت انعکاسها

مرداب را ز حسرت خوابت”سرشک” و آه
مهتاب را ز چشم ترت التماسها

حیران آن قناعت و دولت: تضادها
سرمست این قیامت و قامت : جناسها

از کوچه باغهای نشابور رد شدم
دیدم به احترام تو صف بسته یاسها

دستار را نهادی و ماندی به عهد خویش
یعنی که اعتبار ندارد لباسها

– ابلیس گاه جامه دگر می کند به تن
زنهار اگر زند ره حق ، التباسها –

ماندی به آستان بلا با ولای دوست
تر جامگان به تولیت ِ اسکناسها

وقتی تبر به جان عزیزت اثر نکرد
سرو بلند را چه غم از زخم داسها؟

تا نام “شیخ” می رود از خویش می روی
خود “مجتبی” سزد که چنین حق شناسها

یاد سه شنبه ها – که مرا نیز کاش بود –
آکنده عطر جان به مشام کلاسها

شعر و ادب به نام تو جان دوباره یافت
از پشت بیمها و حصار و هراسها

هر جا که تر شود لبی از قند پارسی
بر حضرت شفیعی کدکن سپاسها

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *