مضامین گمشده 14

استاندارد

سفر اول شوق است به کویت ما را
صید ما زود توان کرد که نوپروازیم!
    (سلیم تهرانی)

سینهّ ما جانگدازان کربلای حسرت است
آرزوی کشته ای هر سو شهید افتاده است !
    (دانش مشهدی)

ما خویش را برای دل خلق سوختیم
ای وای بر دلی که نسوزد به حال ما
    (نجیب کاشانی)

وادی امّید، بی پایان و فرصت نارسا
می روم بر دوش حسرت چون نگاه واپسین
   (بیدل دهلوی)

اگر دلدار بی مهر است من هم غیرتی دارم
گر او رفت از نظر من نیز خواهم رفت از یادش !
   (شاپور تهرانی)

شب که نم در جگر دیدهّ بی خواب نبود
اشک را نیز فشردیم ، در او آب نبود
     (الهی اسدآبادی)

داغ بی دردی ابرم که ز دریا برخاست
می توانست که از چشم تری برخیزد!
   (منصف تهرانی)

بی خوش آمد ، اگر تو باشم من
چشم از آیینه برنمی دارم !
   (تنهای قمی)

پرتو عمر چراغی ست که در بزم وجود
به نسیم مژه بر هم زدنی خاموش است !
   ( سایر مشهدی)

گر اندک قوتی می داشتم می رفتم از یادش
غبار خاطر او گشته ام از ناتوانیها
    (فطرت مشهدی)

پیراهنی از تار وفا دوخته بودم
چون تاب جفای تو نیاورد کفن شد
   (طالب آملی)

غمهای مرده در دل من زنده کرد هجر
گویی شب فراق تو صبح قیامت است !
   (فصیحی هروی)

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *