از کدامین چاه نخشب
برآمده ای
در این شب
تا کدامین ستاره سوخته
یا چشم ِ بر دوخته را
به صبحی دروغین
بشارت دهی !؟
بر بام سیمیا و سِحر
ماه را می مانی
سرد و
ساکت و
سنگی…
تنها
نقابی چهره ات را
قاب کرده است !
با واژ ه های هرزه ولگرد
بیهوده است
هیمه به شبتاب بردنت
ره در حصار عصمت مهتاب بردنت…!