دریافته هایی از دیوان خاقانی 2

استاندارد

خاقانی در ادبیات فارسی به اعتباری یک “شاعر کلیدی” است. فهم دشواریهای دیوان او سبب می شود که گره بسیاری از عبارات و اشعار در دیوانهای شاعران گذشته گشوده شود.در ادامه مبحث قبل توجه شما را نکات ذیل جلب می کنیم :

7. من و ناجرمکی و دیر ِ مخران
در بقراطیانم جا و ملجا
(ص 25)

در دیرهای مسیحیان قدیم با دیری به نام “دیر مخران” برخورد نکردیم., اما یاقوت حموی دیری به نام “دیر مخراق” را  معرفی کرده است. در اینجا می توان احتمال داد که مخران تصحیف شده کلمه مخراق باشد.البته شارحان قدیم و مینورسکی احتمالات دیگری را مطرح کرده اند.

8. باجگه دیدم و طیار و ز آراستگی
عیش چون باج شد و کار چو طیار مرا (ص 39)

“باچگه” را شارحان محترم محل اخذ عوارض و باج و “طیار ” را در مصرع اول “ترازو” و قپان موجود در باجگاههای قدیم و طیار در مصرع دوم را به معنی “زبانه ترازو ” گرفته اند , بی آنکه توضیح بدهند دیدن عوارضی و محل اخذ مالیات و قپان چه لطفی دارد و چگونه می تواند باعث شادی خاقانی شده باشد؟!به نظر می رسد که خاقانی با تعبیر “باجگه” به یکی از نقاط تفریحی بغداد اشاره دارد که البته می توانسته در روزگارانی محل اخذ باج هم بوده باشد. خاقانی در ابیات دیگری به نشانی این نقطه تفریحی در ساحل دجله و نیز “بتان حرمی” آنجا اشاره کرده است. این ناحیه گویا – مخصوصا در تفرجهای شبانه – برای خاقانی جذاب بوده است  :

دی شبانگه به غلط سوی لب دجله شدم
باجگه دیدم و نظاره بتان حرمی…

نازنینان عرب دیدم و رندان عجم
تشنه دل ز آرزو و غرقه تن از محتشمی

اما “طیار” در مصرع نخست با توجه به قراین موجود به معنی نوعی زورق است که در روزگار عباسیان و دورانی که خاقانی بغداد را دیده , رواج داشته و بر آب دجله آن را می رانده اند. در برخی از متون تاریخی این روزگار به این نوع قایق گویا تفریحی اشاره رفته است.

9. اندر آن شیوه که هستی تو تو را یار بسی ست
واندر این تو که منم نیست کسی یار مرا
(ص 40)

نسخه عبدالرسولی به جای “تو” در مصرع دوم “ره” آورده است , اما ضبط سجادی دقیق و خاقانی وارتر می نماید. واژه “تو”  به معنی شیوه در متون گذشته آمده است.  سنایی سروده است :

تا وطاها بازگستردند پیران سپهر
قمریان چون مقریان در توی قرایی شدند

این نکته را البته  من از استاد گرامی دکتر شفیعی کدکنی در خاطر دارم.

10. چند تهدید سر و تیغ دهی کاش بدی
دست در گردن تیغ تو حلی وار مرا (ص 40)

“حُلی”  باید در اینجا به معنی تزیینات  شمشیر باشد. خاقانی در منشئات و دیوان مکرر حلی و تیغ را به صورت مراعات نظیر آورده است. مثل :

تهدید تیغ می دهی آوخ کجاست تیغ
تا چون حلیش دست به گردن درآورم
!

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *