سفر تشنگی

استاندارد
در سفر تشنگی به آب رسیدیم
خسته تر از خستگی به خواب رسیدیم

عشق طلوعی دوباره کرد و من و تو
در شب ظلمت به آفتاب رسیدیم

شعله یک حس ناشناخته گل کرد
تا به تمنا ، به التهاب رسیدیم

آن همه دلبستگی به واژه بدل شد
واژه به واژه به شعر ناب رسیدیم

***

در تب تشویش ، بین ماندن و رفتن
ما به معمای بی جواب رسیدیم

طاقت ماندن نبود و تاب جدایی
چون به دوراهی انتخاب رسیدیم

خسته و سرگشته هر طرف که دویدیم
باز به سرچشمه سراب رسیدیم

***

قصه ما هرچه تلخ ، هرچه که شیرین
زود به پایان این کتاب رسیدیم!

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *