کاشکی اسکندری.. !؟

استاندارد

نادری پیدا نخواهد شد امید !
کاشکی اسکندری پیدا شود!

وقتی اخوان در آخر شاهنامه “نادر یا اسکندر” را می سرود , مدتی بود که پس از کودتای 28 مرداد موجها خوابیده و طبل طوفان از نوا و آبها از آسیاب افتاده بود , دارها را برچیده و خونها را شسته بودند  و در “مزارآباد شهر بی تپش” وای جغدی هم به گوش نمی رسید. مدعیان تحول و انقلاب با آن شعارهای تند , پس از شکست نهضت ملی یا به سکوت رسیده بودند یا به بیگانه پناه برده بودند و صدایشان احیانا از رادیوهای شوروی و اروپای شرقی به گوش می رسید. بسیاری نیز که موفق به فرار نشده بودند ,  به پادویی استبداد سرگرم بودند و مشتهای آسمان کوبشان که در تظاهرات پیش از کودتا به هوا حواله می شد به  قول اخوان به “کاسه  پست گدایی ها” مبدل شده بود! در چنین شرایط تلخی ناله “امید” از اعماق زندان کودتا نا امیدانه به گوش می رسد که “باز می گویند فردای دگر / صبر کن تا دیگری پیدا شود” اما او نومید تر از آن است که به فریبی تازه دل خوش کند و از پشت میله های زندان می نالد که نادری پیدا نخواهد شد…کاشکی اسکندری – یعنی فاتحی بیگانه – پیدا شود!”

پیش از اخوان گفته اند حافظ نیز بر اثر شرایط تلخ زمانه و اوضاع از هم پاشیده شیراز در زمان برخی حاکمان بی رحم و بی تدبیر فارس , به مرحله ای از استیصال رسیده بود که زبان به ستایش امیر تیمور گشود و در پیشواز او  و سربازان خونریزش سرود  :

خیز تا خاطر بدان ترک سمرقندی دهیم
کز نسیمش بوی جوی مولیان آید همی

البته این سخن و ادعا در مورد حافظ پذیرفته نیست , چرا که از تیمور در آن روزگار نه نسیم “جوی مولیان ” که بوی خون به مشام می رسید!

اما سخن مرحوم اخوان را نیز با آن عرق ملی و میهنی که در او سراغ داریم , باید حمل بر نوعی مبالغه کرد و از سر آزردگی خاطر بسیار دانست, چون او هرگز نمی پذیرفت که این “کهن بوم و بر” به هر بهانه لگدکوب سپاه اسکندرهای بیگانه شود و کسانی که از دیرباز در فرهنگ ما “گجسته” و ملعون و دیوانه نامیده شده اند بر این سرزمین تاختن آورند.او مثل هر روشنفکر مردمی می دانست که تسلیم در برابر بیگانه جز به نکبت و تباهی بیشتر نمی انجامد و نتایجی به بار می آورد که امروزه در دیار همسایه  پیش چشم ماست : میلیونها کشته و زخمی و آواره و یتیم و ملتهایی تحقیر شده و زخمهایی تاریخی…

اخوان که حتی حضور نادرها – دیکتاتورهای ملی و داخلی – را نیز نمی پذیرفت , چگونه می توانست حضور بیگانگان گجسته را تحمل کند؟! به همین علت- و در کنار آن , شاید تحت تاثیر ادبیات چپ در آن روزگار – بود که اخوان در برخی نسخه ها و ویرایشها از شعرش ، “نادر” را تبدیل به “کاوه” کرده بود تا حتی باجی به نادر نداده باشد! البته “کاوه ای پیدا نخواهد شد امید!” از لحاظ شعری زیبایی “نادری پیدا نخواهد شد..” را نداشت , چرا که میان کاوه و اسکندر از لحاظ تاریخی و ادبی تقابلی نیست!

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *