میان خانه جهان!

استاندارد

هین کز جهان علامت انصاف شد نهان
ای دل کرانه کن ز میان خانه جهان

معنی این بیت خاقانی اجمالا معلوم است. خاقانی هشدار می دهد که علامت انصاف از جهان ناپدید شده است. تو گویی انصاف و عدالت پادشاهی است شکست خورده که علامت و پرچم لشکر او از میان برخاسته است. در چنین اوضاعی این جهان جای ماندن نیست. شاعر اندوهگنانه از دل خود می خواهد که از این جهان کناره بگیرد. اما مقصود خاقانی از “میان خانه” چیست؟

نخست از قدما شروع کنیم و ببینیم آنها در شرح این تعبیر چه گفته اند. در شرح شادی آبادی که در قرن دهم نوشته شده آمده است:

 « میانخانه آن خانه را گویند که با محوطه باشد و از میانخانه جهان درون جهان مراد است و معنی بیت آن است که ای دل بدان و هوش دار که علامت انصاف از جهان پنهان شد, ای انصاف در جهان نماند. تو ار میان جهان یکسو شو ترک جهان گیر تا ایمن باشی از ظلم اهل جهان.»

بی شک دریافت شادی آبادی از کلیت بیت صحیح و پذیرفتنی, اما متاسفانه فاقد پشتوانه لغوی است. یعنی معلوم نیست که شادی آبادی این تعبیر را که «میانخانه آن خانه را گویند که با محوطه باشد.» از کجا آورده و بعید نیست که مستند او حدثی است که از مضمون همین بیت به ذهنش رسیده است!

در شرح عبدالوهاب معموری (متوفی 1090 ه ق) که مثل شادی آبادی از شروح جامع و ارزشمند خاقانی است، در توضیح این بیت نوشته است:

« جهان چون در میان دو عدم واقع است, از آن جهت میان خانه گفته جهان را, یا آنکه اضافه بیانی نباشد و مقصود آن باشد که از میان اهل جهان خود را به کناری کش, به اعتبار ذکر محل و اراده حال, یعنی جمعی که در میانخانه جهان واقع اند.»

سخن معموری نیز همچون شادی آبادی, فاقد مستند لغوی است. او دو احتمال را مطرح می کند که احتمال دوم رسما یک معنی مجازی است. طبعا احتمال اخیر در جایی پذیرفتنی است که معنی قابل قبول حقیقی وجود نداشته باشد!

 اما در میان معاصران, مرحوم استاد ضیاء الدین سجادی در توضیح این تعبیر به همین مقدار بسنده کرده اند:

 « – (ترکیب وصفی) میان و وسط و درون خانه.»

معنایی که دکتر سجادی ذکر کرده اند به شدت تحت اللفظی است. آیا شاعر دل خود را از میان و وسط  و درون خانه دنیا به حواشی آن دعوت کرده است؟!

دکتر کزازی در بیان “میان خانه” عبارتی آورده اند که تکرار سخن معموری است:

 « میان خانه در معنی خانه میانین به کار رفته است. گیتی از آن روی میان خانه خوانده شده است که در میانه جهان پیش از زادن و جهان پس از مرگ جای دارد.»

دکتر مجید سرمدی در شرح این تعبیر نوشته اند:

«میان خانه: وسط خانه و نیز اصطلاح موسیقی.»

 این شرح نیز گرهی از ابهام نمی گشاید و به فرض که میان خانه اصطلاح موسیقی هم باشد ما را به مفهوم بیت راهنمایی نمی کند, چون مضمون بیت ربطی به موسیقی ندارد.

اما  شرح دکتر استعلامی از معانی تحت اللفظی قبلی فراتر است. ایشان نوشته اند:

 « اما میان خانه جهان, علاوه بر زندگی این دنیا, می تواند نظر به ناحیه شروان داشته باشد که در جهان شناسی قدیم در اقلیم چهارم – خونیرس و ایرانشهر – قرار می گیرد.»

شرح این استاد ارجمند اگر چه جزئی تر است , اما باز هم فاقد پشتوانه لغوی است و توضیح نمی دهد که در فرض اول “میان خانه” چه ربطی به  “زندگی این دنیا” دارد و چرا خاقانی به جای تعبیر رایج “دار دنیا” و “خانه دنیا”  “میان خانه جهان” را به کار برده است و در فرض دوم که احتمال آن خیلی ضعیف است, معلوم نیست که شاعر چرا باید برای کوچ کردن از منطقه کوچک شروان، تعبیر ” میان خانه” به معنی سرزمین گسترده خونیرس (یا خونیرث یا خنیره) را به کار ببرد؟چنان که مرحوم دکتر مهرداد بهار نوشته اند :

 « بنا به مطالب بندهش, عربستان, ایران, مازندران, توران, روم [= آسیای صغیر], چین[=حدود ترکستان چین] و دهستان و هند یا سند سرزمینهای خونیرس به شمار می آیند.»

ضمن اینکه توجه خاقانی و معاصران او به جغرافیای اسطوره ای بندهش و امثال آن خود می تواند محل کلام و بررسی باشد.

همان گونه که دیدیم شروح موجود در توضیح مفهوم دقیق “میان خانه” راهگشا نیستند. این شرحها یا کلی گویی کرده اند و یا به دامان توضیحات تحت اللفظی لغزیده  و بی استناد به شواهد معتبر  لغوی تنها به ذکر احتمالاتی قناعت کرده اند که در مواردی (مثل شرح استعلامی) دور از ذهن نیز هست و تنها بر وسعت ابهام می افزاید و بس!

به نظر می رسد که ما در مواجهه با تعبیر “میان خانه” با اصطلاحی ناآشنا رو به رو هستیم که از واژه نامه ها و فرهنگهای موجود ساقط شده و بدون استناد به شواهد لغوی متقن نمی توان به حریم آن راه برد.خوشبختانه خاقانی خود کلید حل مشکل را در اختیار ما نهاده است.او چند بار دیگر این اصطلاح را در منشئات خود به کار برده که به مدد آن می توان به مفهوم تعبیر یاد شده نزدیک شد.در این جملات دقت کنید:

« روزی مبالغت ثنای مفرط می راند در باب نهر کُر که بر سایر انهار قندهار و قیروان و میان خانه ایران و توران به منافع رساندن شرف دارد…»

« از میان خانه مغرب و قیروان به خطه عراق و خراسان شکر ریز او چیست؟»

« از میان خانه ابخاز میانه کرد و به خطه روم رفت و در آنجا مقام ساخت.»

با توجه به عبارات فوق و کاربردهای اصطلاح “میان خانه” در منشئات و دیوان و اینکه خاقانی آن را معادل و در کنار “خطه” به کار برده  و به سرزمینهایی چون ایران و توران و ابخاز و قیروان و مغرب  اضافه کرده، به خوبی دانسته می شود که این تعبیر در روزگار و زبان خاقانی, یک تعبیر جغرافیایی, به معنی قلمرو و  ناحیه و منطقه و خطه وسیع بوده است.خاقانی در بیت مورد بحث ما به سادگی از دل خود خواسته که از میان خانه و قلمرو این جهان بی انصاف کوچ کند و  از آن کناره بگیرد. طبعا شاعر در این میان گوشه نظری هم به  تضاد “میان” و “کرانه” نیز داشته است!

نتیجه واپسین ما از این بحث که کمی درازدامن هم شد، این نکته است که شارحان محترم و فاضل خاقانی اگر نیم نگاهی به آثار دیگر شاعر , بویژه منشئات می افکندند, می توانستند به تفسیر دقیق تر و کامل تری از سخن او دست یابند.

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *