اصطلاحات و ضرب المثل ها و تکیه کلام های مونتاژشده!

استاندارد

ضرب المثل ها و عبارات رایج فارسی ظرفیت فراوانی برای طنزآفرینی دارند. بسیاری از این عبارات خود مصداق طنز و مطایبه اند و روحیه رندانه و شوخ مردم ما را نشان می دهند.

چندی پیش بر پشت یک وانت بار دیدم نوشته بود: “بر چشم بد کور!” که تلفیقی بود از دو تکیه کلام “بر چشم بد لعنت” و “چشم بد کور”. در واقع نویسنده خوش ذوق این عبارت از مونتاژ این دو عبارت آشنا چنین طنزی را پدید آورده بود تا هر دو نفرین را همزمان به تنگ چشمان روزگار نثار کرده باشد!

خوب که دقت کردم دیدم ما در فرهنگ شفاهی خودمان باز هم از این عبارات مونتاژی داریم؛ مثلا دوستی داشتیم که در موقع تشکر به جای  “قربون دستت” یا ” دستت درد نکنه” می گفت: “قربونت درد نکنه” که در عین حال هر دو عبارت را تحویل مردم داده باشد و حسابی از آن ها تشکر کرده باشد!

دوستی هم بود که به جای ضرب المثل: “حالا بگذار این را که زاییده ایم بزرگ کنیم” می گفت:” حالا بگذار این را که زیرش زاییده ایم بزرگ کنیم!” که تلفیق و مونتاژ بامزه ای بود از عبارت یادشده و تعبیر رایج “زیر بار چیزی زاییدن” به معنی برای کاری زحمت بی اندازه کشیدن!

از همین قبیل است مصراع های مشهوری که به طرز بامزه ای با هم مونتاژ می شوند؛ مثل: ” چرا عاقل کند کاری که باز آید به کنعان غم مخور!” که ترکیبی است از  دو مصراع بسیار مشهور ” چرا عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی” با “یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور”  و “تو مو می بینی و من ریزش مو!”

همچنین کسانی که گویا حوصله ندارند دو ضرب المثل معروف “شاهنامه آخرش خوش است” و “جوجه را آخر پاییز می شمرند” را جداجدا به کار ببرند از این صنعت ادغام و مونتاژ بهره می برند و می گویند: “شاهامه را آخر پاییز می شمارند” و کسانی که می خواهند در بیان ضرب المثل صرفه جویی کنند از جمله می گویند: “موش توی سوراخ نمی رفت سراغ خانه کدخدا را می گرفت!” که تلفیقی است از دو ضرب المثل هم مضمون و نزدیک به یکدیگر.

و باز از همین صنعت است تعبیر رایج “سر کسی را گول مالیدن” که مونتاژشده دو تعبیر  رایج “سر کسی را شیره مالیدن” و “کسی را گول زدن ” است.

تعبیرات بامزه ای مثل:”از جلو چشمم خفه شو” که ترکیبی است از “جلو چشمم گم شو” و “خفه شو” و “وقتی با من حرف می زنی دهنتو ببند” که آمیزه ای است از “وقتی با من حرف می زنی مراقب خودت باش” و “دهنت را ببند” را هم از همین قبیل می توان شمرد!

اما اصطلاح “زابلو” تعبیری است که جوان ها با ترکیب دو اصطلاح “ضایع” و “تابلو” ساخته اند و وقتی می خواهند بگویند طرف ضایع و تابلو است آن را به کار می برند! در برخی ادارات هم رایج است که وقتی کار را برای ناهارخوردن و نمازخواندن تعطیل می کنند می گویند “نیم ساعت برای ناهاز تعطیلیم” که “ناهاز” از ناهار+ نماز به وجود آمده است. تعبیر طنزآلود “سمیناهار” نیز که تلفیقی است از سمینار و ناهار و در مورد سمینارهای پرخرج و کم فایده به کار می رود نیز از همین وادی است.

اصطلاحات “سوبله” و “چوبله” نیز که از اعداد سه و چهار + دوبله به وجود آمده اند  و سه قلو و چهارقلو و پنج قلو  و…را نیز باید بر این فهرست افزود. توضیح اینکه “دوقلو” کلمه ای ترکی است متشکل از “دُق” که ماده فعل “دقماق” است به معنی زاییدن و “لو” که پسوند نسبت است. تداول فارسی زبانان این کلمه را ترکیبی از عدد “دو” تصور کرده و بر این قیاس آن را با اعداد سه چهار و پنج و …هم ترکیب می کند.

تفاوت اصطلاحاتی مثل سوبله و چوبله و سه قلو و چهارقلو و اصطلاحات مشابه با آن ها همچون “سوبلکس” که به قیاس “دوبلکس” ساخته شده و “سه لوکس” و “چهارلوکس” که از روی “دولوکس” پدید آمده اند، با سایر مواردی که به آن ها اشاره شد، این است که این اصطلاحات حاصل سوء تفاهم های زبانی هستند ، اما سایر اصطلاحات و تکیه کلام ها عامدانه و آگاهانه به وجود آمده اند.

به نظر می رسد این این قبیل ترکیبات مونتاژی در زبان رسمی فارسی نیز سابقه داشته باشد که نمونه معروف آن اصطلاح “نستعلیق” است. نستعلیق به خط  مشهور و زیبای ایرانی اشاره دارد که از دو خط “نسخ” و “تعلیق” تلفیق شده و در واقع واجد زیبایی ها و چشم نوازی های هر دو شیوه خوشنویسی  یادشده و مزایای اختصاصی این خط است. مصدر منحوت “صرافت” نیز تعبیر جاافتاده ای است که از سرهم کردن “سرافتادن” بر وزن مصدر عربی به وجود آمده است.

عبارت طنزآلود “ما را از مدرسه بیرون می رویم” نیز که حالت ضرب المثل به خود گرفته ترکیبی است از “ما از مدرسه بیرون می رویم” و “ما را از مدرسه بیرون کردند.” دهخدا در مورد این عبارت نوشته است:

طالب علمی را از مدرسه براندند و او رخت برگرفته می رفت. کسی از او پرسید: تو را چه رسیده است؟ گفت:…

این ضرب المثل در مواردی به کار می رود که کسی را علی رغم میلش از جایی اخراج کرده باشند و او نمی خواهد به این امر رسماً اذعان کند. تعبیر “او را خودکشی کردند” نیز از همین جنس است و در جایی به کار می رود که بخواهند بگویند کسی را کشته اند و قتل او را خودکشی وانمود کرده اند یا شاید او را وادار به خودکشی کرده اند!

آنچه گذشت تلفیق دو جزء کلامی یا دو تعبیر یا دو مثل بود. می توان ترکیباتی را تصور کرد که از چند بخش ساخته شده باشند؛ مثل تعبیر “شترگاو پلنگ” که  از سه جزء – با حذف واو های عاطفه- پدید آمده و با توجه به ظاهر زرافه که گویا تلفیقی از سه جانور یادشده است در مورد این حیوان به کار رفته است. این تعبیر در وجه کنایی بر ترکیب نامتناسب دلالت دارد.

این شیوه اصطلاح سازی تلفیقی در زبان های دیگر نیز وجود دارد و بسیاری از اصطلاحات رایج و متداول علمی و ادبی از همین طریق در آن زبان ها ساخته شده است.به نظر می رسد که این شیوه اصطلاح سازی  می تواند باب ظرفیت گسترده ای را در برابر زبان فارسی بگشاید و دلیلی ندارد که به حوزه اصطلاحات زبان مخفی و تعبیرات عامیانه  و طنزهای زبانی اختصاص داشته باشد. اصطلاح “برقاطیسی” که معادل “الکترومگنتیک” است برابرنهاد هوشمندانه ای است که به همین شیوه ساخته شده و خوشبختانه از طرف اهل فن پذیرفته نیز شده است.

این شیوه اصطلاح سازی علاوه بر اینکه از ظرفیت اشتقاقی بالایی برخوردار است و می توان صیغه های متنوعی را از آن ها به دست داد، به گونه ای است که موجب فراموش شدن ریشه و منشا اشتقاق نیز نمی شود و از این لحاظ از اصطلاحاتی که از حرف سرنام تشکیل شده؛ از قبیل پهپاد (پرنده هدایت پذیر از دور) قابل قبول تر می نماید. یقیناً اهل فضل اگر این شیوه را به جد بگیرند خواهند توانست ده ها اصطلاح تازه و کارا و در عین حال موجز را از این طریق به زبان فارسی هدیه بدهند و بر گنجینه اصطلاحات زبان بیفزایند.

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *