گر پرتوی ز تیغت بر کان و معدن افتد
یاقوت سرخرو را بخشند رنگ کاهی
برخی خرده گرفتهاند که کان و معدن یک معنی دارند و یکی از آنها در بیت حافظ حشو است. در پاسخ باید گفت: شاعر به سادگی میتوانست مثلاً بگوید: « گر پرتوی ز تیغت بر کان گوهر افتد…» و بهانهای به دست کسی ندهد، امّا «کان و معدن» گفته است و این کاربرد او لابد دلیلی داشته است. دست کم اینکه عطف کان و معدن بر یکدیگر در روزگار او تعبیر رایجی بوده و حشو قبیحی به شمار نمیآمده است وگرنه شاعر دقیقی مثل حافظ، علیالقاعده نباید مرتکب حشو، آن هم به این آشکاری، میشد.
او در این بیت نیز کان و معدن را به همین شکل به کار برده که نشان میدهد به هیچوجه در تداول روزگار او حشو یا عبارتی معیوب محسوب نمیشده است:
طالب لعل و گهر نیست وگرنه خورشید
همچنان در عمل معدن و کان است که بود
نیز مقایسه شود با این سخن سعدی:
زر از معدن به کان کندن به درآید و از دست بخیل به جان کندن!