دشواریهای دیوان خاقانی 1

استاندارد

نقدی بر کتاب

 گزارش دشواریهای دیوان خاقانی
نوشته دکتر میر جلال الدین کزازی

 گزارش دشواریهای دیوان خاقانی ، نوشته دکتر میر جلال الّدین کزّازی ، در سال 1378 و به همت نشر مرکز منتشر شده است . این کتاب حاصل تتبعات گسترده مؤلّف در شعر فارسی است . مؤلّف در طّی حدود 960 صفحه ، ثمره سالهای طولانی بحث و تدقیق و تدریس در زمینه خاقانی شناسی را با گشاده دستی در اختیار خواننده قرار می دهد .

گذشته از فضل و دانش و نگاه منتقدانه ، ذوق سرشار و قریحه خدادادی نیز مؤلّف را در فهم و شرح سخن خاقانی یاری کرده است ؛ چرا که سخن استوار و شگفت انگیز این شاعر جادو سخن را     نمی توان با نگاه ادیبانه و مدرسه ای صرف شناخت . مؤلّف گرامی به کمک دانش و تبحّر و ذوق سلیم ، در صفحات فراوانی از کتاب ، خواننده را با دریافتهای دقیق و نکته سنجی های لطیف خویش شگفت زده و مجذوب می کند و او را با خود به دنیاهای همچنان نامکشوف این شاعر تا هنوز دیر آشنا می برد .

  در سرآغاز کتاب می خوانیم : « این کتاب مکمل دیوان خاقانی ، ویراسته همین مؤلّف است که در سال 1375 و به وسیله نشر مرکز منتشر شد ، اما جداگانه و مستقل از دیوان هم می توان از آن بهره جست . در متن دیوان یاد شده بیت های پیچیده و دشوار یا بیت هایی که نکته ای مهم در آنها نهفته است ، با ستاره ای در کنارشان مشخص شده اند و اینک در این کتاب همان بیت ها توضیح و گره گشایی می شوند … . »

البته باید توجه داشت که دشوار یا آسان بودن یک بیت امری نسبی است ؛ ممکن است یک بیت  به نظر کسی پیچیده و غامض و در نظر دیگری بدون پیچش و ساده بیاید . ابیات فراوانی نیز هست ـ مثل بسیاری از سخنان خواجه شیراز ـ که در نگاه بدوی ساده و آسان  می نماید ، اما وقتی به شرح آنها می پردازیم درمی یابیم که از سر جهل مرکّب ، آنها را ساده پنداشته‌ایم و حکایت آنها حکایت عشق است که « آسان نمود اول ، ولی افتاد مشکل ها » !

رابطه ابیاتی که در این کتاب شرح و تفسیر و مشکل گشایی شده اند ، با مشکلات دیوان خاقانی از لحاظ منطقی عام و خاص من وجه است ؛ یعنی ابیات مشکلی هست که در این کتــــاب مورد تفسیر قرار نگرفته اند و از دیگر سو ،‌ در همین کتاب گاه ابیاتی را می توان یافت که چندان مشکل نمی نماید؛ اما شک نباید کرد که حجم قابل توجهی از دشواریهای خاقانی دراین کتاب با دقت لازم بررسی شده و مؤلّف در شرح تعبیرهای پیچیده و واژه شناسی و نکته های ادبی و هنری آنها ، بویژه در شرح انواع استعاره و تشبیه و کنایه از عهده برآمده است .

مؤلّف محترم در مقدمه کتاب ، با شرح صدری که شیوه اهل دانش و فضل است ، آورده اند :”می تواند بود که گزارنده را در گزارش دیوانی چنین ، لغزشهایی پیش آمده باشد . اگر لغزشی رفته باشد ،‌گزارنده را نیک مایه سپاس و شادمانی خواهد بود که سخن سنجان آشنا با دیوان خاقانی او را بیاگاهانند . نکته انگشت نهـــاده و یاد کرده آنــان ، ‌به نام خودشان ،‌ در افزونه ای به چاپهای سپسین کتاب افزوده خواهد شد .”

نویسنده این مقاله ، بی آنکه خود را از « سخن شناسان آشنا » بداند ، برخی از نکات را که در هنگام مطالعه کتاب ، یادداشت کرده ، به شرح باز می نماید ؛ چرا که عقیده دارد ، بهترین شیوه معرفی یک کتاب سودمند ، نقد بدون ملاحظه آن است ،‌ بی گمان ارزشهای یک اثر جدی هنگامی به خوبی آشکـــار می شود که به دور از تعارفات متعارف یا خرده گیریهای غیر منصفانه مورد بررسی قرار بگیرد .

در پایان مقدمه ذکر این نکته لازم است که نقدهای این مقاله مرتبط با چاپ نخست این کتاب است. استاد کزازی در مقدمه چاپ دوم این کتاب ، ضمن تشکر از نگارنده ، این بشارت را داده اند که چاپ دوم با اعمال نقدهای مطرح شده در این مقاله و نظریات تعدادی از صاحب نظران روانه بازار شده است. جا دارد بر نگاه علمی و سعه صدر این استاد گرامی درود بفرستیم.

پس از این مقدمه ، در دو بخش ، به ذکر ملاحظات کلّی و موردی در نقد اثرمزبور می پردازیم .

الف ) ملاحظات کلی

1 . شارح محترم ، معمولاً ابیات خاقانی را منتزع و جدا از ابیات قبل و بعد در نظر گرفته اند .اگر ابیات ، در زمینه کلی اثر ، بویژه با اشاره به شرایط و بستر تاریخی و شأن نزول خود مورد بررسی قرار بگیرند ، بسیاری از اشکالات و ابهامات مجال بروز نمی یابند یا با اندک تأملی مرتفع می شوند .

2 . هدف کتاب ، چنان که از نام آن پیدا ست ، ‌گزارش دشواریهای دیوان خاقانی از رهگذر بیان « بیت ها و تعبیرهای پیچیده ، واژه شناسی و نکات ادبی و هنری » است . خوشبختانه مؤلّف گرامی غالباً در رسیدن به این هدف کامیاب بوده اند ، اما در مواردی نیز احساس می شود که شرح نکات ادبی و انواع استعاره و … به تنهایی چاره ساز نیست و خواننده ، حتّی پس از درک نکات یاد شده ، در فهم مراد کلی شاعر و تأویل شعر فرومی ماند .

3 . نحوه استفاده از علائم سجاوندی در اشعار متن نیازمند بازبینی است . علائم یاد شده اولاً و بالذّات برای عبارات منثور وضع شده اند ، چرا که وزن و قرائن لفظی و معنوی غالباً برای درست خواندن اشعار کافی است . کاربرد این نشانه ها ، بویژه به صورت افراطی ، نه تنها کمک زیادی به خواننده     نمی کند ، بلکه غالباً دست و پاگیر نیز هست و قرائت خاصی را بر ذهن خواننده تحمیل می کند .

اگر یک ویراستار آزموده بسیاری ازاین نشانه های زائد ـ بویژه نقطه ویرگولها ـ را از متن شعرها بزداید ،  غلطهای مطبعی  متن را که بحمدالله فراوان نیست ، اصلاح کند و مطالب مکرر آن را ، به حداقل برساند ، خدمت قابل توجهی به مؤلّف و خواننده کرده است .

4 . فهرستی که در پایان کتاب آمده سودمند است ، اما همه واژه ها و اصطلاحات گزارش شده در متن را در بر نمی گیرد . تکمیل این فهرست نیز از وظایف ویراستاراست .

5 . مؤلّف محترم ، به گواهی فهرست منابع و مآخذ کتاب ، به شروح قدیمی خاقانی کمتر اعتنــا کرده اند ، یا ‌شاید نیازی به این کار ندیده اند . در بخش هایی از کتاب اگر به شروح کهن ارجاعی صورت گرفته ، از رهگذر حواشی مرحوم سجادی است .

6 . قصاید و اشعار عربی خاقانی که در پایان دیوان ها آمده ، شرح و ترجمه نشده و گویا جزو بخش های ساده و پیش پا افتاده به شمار آمده است !

7 . برابر نهادن تعبیرات تازه ، به جای اصطلاحات قدیمی و جا افتاده بدیع و فنون بلاغت ، نشانه تسلّط چشمگیر مؤلّف بر واژگان فارسی است . البته این گونه سخن گفتن ، از باب تفنّن ،‌ بویژه در متون ذوقی بسیار پسندیده است ، و می تواند نغز و دلنشین انگاشته شود ، اما در کتابی که دارای ارزش آموزشی است و می باید به ساده ترین شیوه مفاهیم خود را منتقل کند ، مطلوب نیست و چه بســـا ممکن است باعث خستگی ذهن خواننده بشود . کاربرد اصطلاحاتی چون « بهانگی نیکو » ، « سر بنی » و « بن سری » و … به جای اصطلاحات جا افتاده بدیعی و … بیشتر مناسب حال کسانی است که به اصطلاحات جناب استاد عادت کرده اند ، یا به رمز گشایی از عبارات و ورزشهای خاصّ ذهنی علاقه نشان می دهند ! بر این اساس معلوم نیست درک پاره ای از عبارات این شرح و کتاب دیگر مولف به نام سراچه آوا و رنگ ، خاقانی شناسی که از سوی انتشارات سمت به عنوان یک متن آموزشی منتشر شده از فهم سخنان خاقانی آسان تر باشد!!

 ب ) ملاحظات موردی :
در این بخش نخست بخش هایی از سخن استاد را که محل تأمل و اشکال می نماید ، به همراه بیت مربوط به آن ذکر می کنیم ، آن گاه دیدگاه خود را شرح می دهیم و سرانجام داوری را به عهده انصاف خواننده صاحب نظر وا می گذاریم . البته باید به خواننده سفارش بکنیم که در صورت داشتن فرصت ، حتماً به اصل اثر نیز مراجعه کند تا هم سخن مؤلّف را با دقت بیشتری درک کند و هم موضع اشکال را .در این بخش تنها به قسمتی از موارد جدی تر پرداخته ایم و از موارد زیادی اختصارا درگذشته ایم. 

ص 13 :

 آمد پیِ متابعتش کوه در روش / رفت از پیِ مشایعتش سنگ بر هوا
نوشته اند : « در این بیت ، خاقانی از کارهای شگرف پیامبر و معجزه های وی سخن گفته است ؛ اما در شمار این شگرفی ها از پویه کوه و فرا رفتن ریگ سخنی نرفته است … می توان این بیت را در بافت معنایی ، دنباله بیت پیشین دانست و برآمده از پندار شاعرانه خاقانی . »
   نقد:   انتساب این معجره به پیامبر ( ص ) برآمده از پندار شاعرانه خاقانی نیست . در زمره وقایع شگفت انگیز معراج واقعاً به چنین واقعه ای اشاره شده است ؛ « … و گویند ، شب معراج ، رسول ( ص ) اول به قبه صخره نماز کرد و دست بر صخره نهاد و چون بیرون می آمد ، صخره برای جلالت او برخاست و رسول( ص ) دست بر صخره نهاد تا باز به جای خود شد و قرار گرفت . »   ] [ناصر خسرو ، ص 53 [

علاوه بر سفرنامه در آثاری چون نزهه القلوب حمدالله مستوفی[مقاله سوم ،ص ۱۷،چاپ دنیای کتاب ،تهران ، ۱۳۶۲] و بستان السیاحه حاج زین العابدین شیروانی،[ ص ۱۷۲چاپ کتابخانه سنائی ،۱۳۱۵ ه قّ] نیز به همین معجزه اشاره رفته است

 ص 151 :
تحفه بزم اوست مریم وار / هر چه طوبی به نوبر افشانده ست

نوشته اند : « چشمزدی به داستان مریم و خرمابن در بیت آورده شده است . »
نقد:     اشاره بیت بی تردید به داستان حاضر شدن میوه های بهشتی برای مریم ( ع ) ‌است نه به ماجرای مریم ( ع ) و خرمابن .

« و زکریا وی را تعهد می کرد . هر گه که در صومعه او شدی ، میوه یافتی نه چون میوه های دنیا ، در زمستان میوه های تابستان . گفت : از کجا می آرند تو را این ؟ گفت : از نزد خدا از بهشت »]  ابوبکر عتیق نیشابوری ، ص 226[

ص 161 :
سرو آزاده را جهانِ دو رنگ / رنگ مدهامتان نخواهد داد
نوشته اند : « مدهامتان : دو برگ سبز » و سپس این دو معنا را از غیاث اللّغات برای این واژه ذکــر کرده اند : « ….. باغ سبز و سیراب که از غایت سبزی به سیاهی زند ؛ و بعضی به معنی دو برگ سبز نوشته اند »
نقد:     هر دو معنایی که از غیاث اللّغات نقل شده نادرست است .معنی اول دقیق نیست چون مدهامتان تثنیه است و باید گفته شود : دو باغ سبز ؛ اما معنی دوم گویا مورد قبول غیاث اللّغات  نیز نبوده چون آن را با صیغه تمریضّیه نقل کرده و آن را به « بعضی » نسبت داده است . شیوه فضلا، چنان که می دانیم ، آن است که سخنان سست را به قائلان ناشناخته نسبت می دهند یا در نقل آن از صیغه مجهول استفاده    می کنند .
مدهامتان واژه ای قرآنی است : ] الرحمن : 64 [ و به معنای دو باغ سرسبز است که از سبزی به سیاهی می زنند ( یا به ترجمه میبدی در ذیل همین آیه : « دو بهشت سخت ژرف رنگ و سیراب رنگ » . جای شگفتی است که مؤلّف محترم در سراسر کتاب مدهامتان را « دو برگ سبز » معنا کرده اند یا به همین صفحه ارجاع داده اند .

ص 218 :
عید ایشان کعبه ، وزترتیب پنج ارکان حج / رکن پنجم ، هفت طوفِ چارارکان دیده اند
نوشته اند : « چارارکان کنایه ایماست از چهار آخشیجان »
نقد:     ارتباط چارارکان با عناصر اربعه در این بیت بسیار دور از ذهن است . بهتر است چارارکان را با توجه به تناسبات موجود در بیت ، عبارت از چهار رکن کعبه بدانیم ، یعنی ارکان حجازی ، یمانی ، شامی و عراقی . چنان که می دانیم طوافِ ارکان چارگانه کعبه از واجبات حج است و در مذهب شافعی رکن پنجم این عبادت محسوب می شود .

ص 220:
هان غل و غل حلقِ خامان را که با خیرالعمل / غلغلِ حلق صُراحی را برابر ساختند
نوشته اند : « خیرالعمل ؛ بهترین کار ، کنایه ایماست از نماز ، این کنایه از حی علی خیرالعمل برآمده است که در گلبانگ دین ( = اذان ) خوانده می شود . »
نقد:      این سخن هنگامی درست خواهد بود که خاقانی را شیعه بدانیم ؛ چون ذکر « حی علی خیرالعمل » بخشی از اذان شیعیان است و اهل سنّت آن را جزو اذان نمی شمارند . « بر پایه منابع شیعی این عبارت از زمان پیامبر ( ص ) و در خلافت ابوبکر و اوایل خلافت عمر جزئی از اذان بود و عمر با این پندار که این جمله مردم را در رفتن به جهاد سست می سازد ، دستور حذف آن را داد . »
] دایره المعارف بزرگ اسلامی ، ج 7 ذیل اذان  [

ص 248 :
عرشیان بانگ « ولله علَی النّاس » زنند / پاسخ از خلق « سمعنا » و « اطعنا »شنوند
نوشته اند : و لله علی النّاس بخشی از آیه ای است در نُبی … « و لله علی النّاس حجِ البیت من استطاع  الیهِِ سبیلا …» سمعنا : شنیدیم ؛ اطعنا : فرمان بردیم .
نقد:     « سمعنا و اطعنا » بخشی از این آیه است: « … و قــالوا سمعنا و اطعنا غفرانک ربنا و الیک المصیرِ » ( بقره : 286 )
ص 249 :‌
 نُه صحیفه ست فلک ، هفت ده آیت ز برش / عاشقان این همه از سورت سودا شنوند
نوشته اند : « هفت ده آیت استعاره آشکار از خورشید می تواند بود که زیباترین و برجسته ترین پدیده و نشانه در سپهر است . »
نقد:     « هفت ده آیت » هفت کوکب رخشـــان در فلک اند . برای روشن شدن مقصود بــاید نخست ،         « ده آیت » یا «عشر » را معنا کرد . هنوز در حاشیه برخی قرآنهای قدیمی می توان نشانه های مدور و شمسه واری را دید که در کنار هر « ده آیه » نهاده شده است ، در قدیم گاه این شمسه ها را با شنگرف یا آب طلا و نقره نیز تزئین می کردند . به نظر خاقانی ، فلک ، صحیفه ای است که هفت شمسه زیبا یا      « ده آیت » آن را آراسته اند . گفتنی است که تزئین آسمان به زینت کواکب یک باور قرآنی است
( صافّات : 6 ؛ فصّلت : 12 )

خاقانی در جای دیگر گفته است :

صحف مینا را « ده آیت » ها گزارش کرده شب
از شفق شنگــرف و از مــــه لیقه دان انگیختـــه
 ]خاقانی، ص394[

مؤلّف محترم « هفت ده آیت » رابه معنی « آیتِ هفت ده » گرفته و‌ «هفت ده» را به شیوه برخی فرهنگ ها به معنی« آراسته و بزیور » معنی فرموده اند و در نتیجه احتمال داده اند که استعاره از « خورشید » باشد.در بیت بین « صحیفه» ، « ده آیت» ،« سورت» و« بر » ( از بر کردن ) مراعات النظیر دیده می شود .

ص 256:
آنجا که من فقاع گشایم ز جیب فضل/ الّا ز دردِ  دل چو یخ افسرده تن نیند

نوشته اند: « جیب با معنای قاموسی فقاع گشودن که آروغ زدن است سازگاری دارد.»
نقد:     ارتباط جیب با معنای قاموسی واژه مزبور دانسته نشد !

ادامه دارد…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *