از مکتبخانه های قدیم تا نظام آموزشی جدید!

استاندارد

تصویری که بعد از مشروطه از مکتبخانه های قدیم ارائه شده فضای تاریکی است که یک ملای شکم گندۀ خشن با ریشهای حنایی و انگشتری عقیق درشت در دست آن را اداره می کند و  هر وقت اراده می کند با دستۀ عصای بزرگش گردن بچه های مردم را در چنبر انقیاد می کشد و آنها را به چوب و فلک می بندد!

کسانی که  این تصویر وحشتناک و سیاه را ترسیم کرده اند هرگز به این پرسش جواب نداده اند که اگر اوضاع همان بوده که می گویند چگونه است که در آن مکتبخانه ها بچه ها در همان سالهای اول  هم قرآن یاد می گرفتند و هم تمام نصاب الصبیان و هم تمام گلستان و  دیوان حافظ را و  هم فن ترسل و ریاضیات را در حد لازم  می آموختند،در حالی که در نظام جدید آموزش کتابهایی چون گلستان و  دیوان حافظ به مقطع دانشگاه  محول شده و در دانشگاه هم تنها بخشی از این متون-  اغلب قسمتهای ساده تر در حد ۲ یا حداکثر ۴ واحد- به دانشجویان آموخته می شود و از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان که نه تنها دانشجویان در فهم این کتابها مشکل دارند که در مواردی حتی استادان محترم از توضیح  ظرایف این متون عاجزند؟!

کسانی که این سالها با برگه های امتحانی دانشجویان-حتی ادبیاتی ها- سر و کار دارندبا نوشته هایی به نثر محاوره ای و شکسته رو به رو می شوند که معلوم است نویسندگان آن در فارسی نویسی ساده  هم ناتوانند! راستی شما چند نفر از فارغ التحصیلان و دانش آموختگان این روزگار را می شناسید که از پس سالها گذران عمر در موسسات آموزشی این روزگار از عهدۀ نوشتن یک گزارش یا یک نامۀ اداری معمولی برآیند؟!

 حالا بیایید بودجۀ عظیم تشکیلات آموزش و پرورش و وزارت علوم را  با آن همه امکانات و ادعای تکنولوژی مدرن آموزشی و بهره وری از روان شناسی و دانشهای نوین مقایسه کنید با هزینۀ مکتبخانه ها و مدارس قدیم که- عمدتا- به وسیلۀ  خود مردم و نهاد وقف اداره می شد!

سخن این نیست که به روزگار مکتبخانه برگردیم! این کار نه شدنی است و نه مفید. شدنی نیست چون بعد از مشروطه همه نظام قدیم آموزشی کشور را که سابقۀ چندین و چند قرنه داشت یکباره-حتی شاید از سر دلسوزی- نابود کردند و ما امروزه چیز زیادی از تجارب آن نظام و شیوه های آموزشی آن نمی دانیم .در آن سالها مسئولان امر در آغاز یک نظام اقتباسی را از کشورهایی چون ترکیه و قفقاز جایگزین نظام سنتی کردند و پس از آن نیز تا سالهای سال آموزش و پرورش ما به جولانگاه آزمون و خطا تبدیل شد…آزمون و خطایی که هنوز به شکلی ادامه دارد! 

اما مفید هم نیست چون در شرایط فعلی از روزآمدی لازم برخوردار نیست و نمی تواند در همۀ عرصه ها جوابگو باشد، اما قطعا از شیوه های آن روزگار می توان تجربه آموخت…اما به چه شکل؟ این پرسشی است که سالها پیش از این مرحوم شریعتی تلاش کرده است در کتاب مکتب تعلیم و تربیت اسلامی بدان پاسخ بدهد.ظاهرا شریعتی تنها کسی است که جسارت ورود به این عرصه را داشته است.

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *