ادبیات تعلیمی و اخلاق ما ایرانی ها!

استاندارد

ادبیات تعلیمی یعنی ادبیات اخلاقگرا نوع غالب در ادبیات فارسی است و همواره سخنوران ادب فارسی حتی در آفرینش مضامین حماسی و غنائی هم نهایتا به اخلاق و آموختن آن توجه داشته اند. این که می بینید بعضی از شاعران این روزگار مروج و آفرینندۀ نوعی ادبیات مشمئزکننده اخلاق ستیز هستند بیشتر به مشکلات شخصیتی و فردی آنها برمی گردد و ربطی به زبان و فرهنگ ما ندارد.
جالب اینجاست که بعضی از جماعت روشنفکر که عادت دارند همه چیز را واژگونه ببینند و همگان را بر کیش خود بپندارند, گرایش اخلاقی موجود در متون کهن فارسی را نشانۀ رواج بی اخلاقی در جامعه ما از گذشته تا کنون می دانند و می گویند: اگر ما ملتی بی اخلاق نبودیم این همه ادبیات تعلیمی برای اصلاح اخلاق ما نوشته نمی شد و امثال سعدی آن همه از خوبی اخلاقیات برای ما سخن نمی گفتند!
این استدلال مغالطه آمیز مثل آن می ماند که کسی مثلا گرایش سینمای هند به مضامین عاطفی و گریه آور را علامت قسی القلب بودن و خشونت ذاتی هندیها بداند و بگوید اگر هندیها آدمهای خشن و بی رحمی نبودند لازم نبود این همه فیلم گریه دار برای تلطیف عواطف آنها ساخته شود!
واقعیت آن است که ما ایرانیها مثل بقیه خلق خدا نه مجسمۀ معصومیت و بی گناهی هستیم و بوده ایم و نه نماد بی اخلاقی و ریاکاری و همیشه خوب و بد و زشت و زیبا در میان ما وجود داشته است و متاع کفر و دین در میان ما بی مشتری نبوده است اما به گواهی متون ادبی خودمان که آیینه هویت و فرهنگ ماست, همیشه برای اخلاقیات اهمیت و ارزش قائل بوده ایم و امیدواریم از این پس هم روح حاکم بر ادبیات و بویژه شعر ما همین باشد!

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *