درس گفتار خاقانی در شهر کتاب برگزار شد

استاندارد

درس گفتار خاقانی چهارشنبه ۲۳ دی ماه در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد. گزارش تصویری این جلسه را در این نشانی و خلاصه ای از متن سخنرانی را در زمینه باورهای رایج و غلط در مورد خاقانی در اینجا ببینید.

درس گفتار خاقانی در شهر کتاب برگزار شد

رونمایی نقد صیرفیان در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

استاندارد

رونمایی نقد صیرفیان در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

مراسم رونمایی کتاب نقد صیرفیان پنجشنبه ۱۲ شهریور در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.

در این مراسم  اعضای شورای مرکزی بررسی متون و جمعی از استادان برجسته زبان و ادبیات فارسی از دانشگاههای مختلف کشور حضور داشتند.

استاد دکترعباس ماهیار، استاد محمد روشن، دکتر حسینعلی قبادی، سرپرست پژوهشگاه، دکتر حکیمه دبیران، دکتر  مجتبی منشی زاده، دکتر رحمان مشتاق مهر، دکتر محمدرضا سنگری، دکتر محمدرضا موحدی، دکتر عیسی امن خانی، دکتر مهدی زرقانی، دکتر محمود بشیری، دکتر مجتبی بشردوست، دکتر مریم عاملی رضایی، دکتر زهرا پارساپور، دکتر مریم صادقی گیوی و جمعی دیگر از صاحب نظران از حاضران در این مراسم بودند.

متن خبر را در وبگاه پژوهشگاه در اینجا ببینید.

رونمایی نقد صیرفیان در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

کارنامه خاقانی شناسی معاصر در نقد صیرفیان

استاندارد

مرکز پژوهشی میراث مکتوب در معرفی نقد صیرفیان نوشت:

کارنامۀ خاقانی شناسی معاصر در نقد صیرفیان

میراث مکتوب – کارنامۀ خاقانی شناسی معاصر فهرست نسبتاً بلندی است از آثار خوب و متوسط و قابل دفاع؛ البته آثار ضعیف هم طبق معمول هستند و خودنمایی می کنند. در سال های اخیر، به ویژه دهه های هفتاد و هشتاد، شاهد رویکرد جدی تری به خاقانی شناسی در عرصۀ تحقیقات دانشگاهی هستیم. مقالات پر تعداد، رساله ها و پایان نامه های متعدد قابل دفاع ، کتاب های مفید، کلاس های سودمند و چند نشست علمی همۀ این ها قرائنی است امیدوارکننده که شاید نویدبخش تحولی در عرصۀ تحقیقات دانشگاهی هم باشد.

نقد صیرفیان

آنچه در این اثر آمده بخشی از یادداشت های نگارنده است در حاشیۀ شماری از خاقانی شناسی معاصر. مؤلف در این نوشته ها کوشیده است در حد توان، جانب تتمیم و تکمیل بحث و عرضۀ دیدگاه های تازه بر جانب نقد غلبه داشته باشد. هرجا که انتقادی ضروری بوده کوشیده است با صراحت و همراه با مستندات لازم و البته در عین حفظ احترام صاحب اثر و پرهیز از زبان گزنده، که از آفات ادبیات و نقد ژورنالیستی معاصر است به بیان آن می پردازد.

در این اثر می‌توان از رهگذر نقد و بررسی هفت اثر از خاقانی‌شناسان این روزگار یعنی دکتر سیدضیاالدین سجادی و دکتر نصرالله امامی و دکتر میرجلال‌الدین کزازیو دکتر معصومه معدن‌کن و دکتر محمد استعلامی با فراز و فرود خاقانی‌شناسی معاصر آشنا شد.

محور اصلی مقالۀ نخست که نقد فرهنگ مرحوم سجادی است بر ملاحظات لغوی و پایۀ نقد کتاب دوم که نوشتۀ استاد نصرالله امامی است بر ملاحظات تاریخی استوار است. نقد پنج اثر بعدی نیز عمدتاً ملاحظات ادبی و ذکر دقایق و ظرایف سخن خاقانی را در نظر دارد؛ اما گاه به ضرورت به مباحثی در حوزۀ تاریخ زندگی و شخصیت شناسی او و بیان روابطش با مردم هم روزگارش، اعم از پادشاهان و امیران و وزیران و شاعران دیگر می پردازد. در مجموع خواننده در لابه لای صفحات این کتاب با عمدۀ مباحث مناقشه انگیز حوزۀ خاقانی شناسی آشنا می شودو خواهد توانست به داوری برسد و حقیقت مطلب را، با توجه به سخنان مؤلفان آثار مورد نقد و ملاحظات مطرح شده پیرامون آن، کشف کند یا دست کم به احاطۀ علمی لازم درباب موضوع دست یابد.

مؤلف در بخش آخر نیز در بخشی کوتاه، اما مستقل به جمع بندی ملاحظات و نکات مطرح شده و نوعی آسیب شناسی کلی در زمنیۀ تحقیقات خاقانی شناسی پرداخته است.

فهرست مطالب کتاب به شرح زیر است:

پیش گفتار

مقدمه

نقد و تکمله ای بر فرهنگ لغات و تعبیرات دیوان خاقانی شروانی

نقد و تکمله ای بر مباحث تاریخی ارمغان صبح

نقد و تکمله ای بر سراچۀ آوا و رنگ

نقد و تکمله ای بر گزارش دشواریهای دیوان خاقانی

نقد و تکمله ای بر بساط قلندر

نقد و تکمله ای بر جام عروس خاوری

نقد و تکمله ای بر نقد و شرح قصاید خاقانی

مؤخره

منابع

نمایه

ترکی: محمدرضا، نقد صیرفیان (فراز و فرود خاقانی شناسی معاصر)، تهران، سخن با همکاری پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۵۰۵ صفحه، شمارگان: ۱۱۰۰ نسخه، قطع: وزیری، بها:۳۵۰۰۰۰ ریال، ۱۳۹۴٫

لینک مطلب http://mirasmaktoob.ir/fa/news/4817

مقاله نقد و شرح قصاید خاقانی…اثر برگزیده جشنواره نقد کتاب

استاندارد

مقاله “نقد و شرح قصاید خاقانی و پاسخ به استعلامات و ابهامات استاد استعلامی” نوشته محمدرضا ترکی در یازدهمین جشنواره نقد کتاب، بخش ادبیات(شعر کلاسیک) به عنوان اثر برگزیده شناخته شد.

محمدرضا ترکی

تصویری از مراسم اختتامیه یازدهمین جشنواره نقد کتاب14/10/1393

ترساییه خاقانی حبسیه نیست.

استاندارد

فلک کجرو تر است از خطّ ترسا
مرا دارد مسلسل راهب آسا

ترساییه خاقانی که به قصیده مسیحیه و حبسیه هم معروف است از مشهورترین قصاید زبان فارسی است.بر این قصیده بیش از 25 شرح کوتاه و بلند نوشته شده و فاضلانی از پیشینیان و جمعی از فضلای این روزگار ، اعم از مستشرقان و محققان ایرانی، بر آن تعلیقه نوشته اند و از این لحاظ هم مقام خاصّی در میان سروده های زبان فارسی دارد. برخی از این نوشته ها خود تصنیفی مفصل و جداگانه محسوب می شوند.

با اینکه جمهور محققان این قصیده را “حبسیّات خاقانی” دانسته اند و در عنوان آن در چاپ های دیوان هم تصریح رفته که “برای خلاص از زندان” سروده شده، هیچ شاهد گویای درون متنی وجود ندارد که نشان دهد خاقانی آن را در زندان و به مناسبت استخلاص از زندان سروده است.

آنچه در خود قصیده صراحتاً آمده این است که شاعر آن را، نه برای رهایی از زندان، که برای کسب اجازه سفر به بیت المقدس به نظم کشیده است:

مسیحا خصلتا، قیصرنژادا
تو را سوگند خواهم داد حقّا…

که بهر دیدن بیت المقدس
مرا فرمان بخواه از شاه دنیا

بدیهی است کسی که پایبند زندان است، باید نخست به فکر رهایی از حبس باشد و منطقی نیست که پیش از استخلاص به درخواست سفر یا امری دیگر که موقوف استخلاص از زندان است فکر کند!

می دانیم که خاقانی از وقتی به توان و استعداد شگفت انگیز خود پی برد دریافت که شروان و دربار محقّر امیر شروان با وجود آن همه تنگ نظری رقیبان و دشمنان جای مناسبی برای رشد و زندگی او نیست. به همین دلیل پیوسته در پی آن بود که خود را از “حبسگاه شروان” خلاص کند و به جایی چون خراسان که مرکز دولت های مقتدر و مرکز زبان فارسی بود بشتابد اما همواره او را از این سفر باز می داشتند و رخصت بیرون رفتن از قلمرو شروان شاهان را به او نمی دادند.

خاقانی برای کسب مجوّز این سفر هیچ توجیه و بهانه ای بهتر از سفر حج پیدا نمی کرد، زیرا دربار شروان بهانه عرفی برای مخالفت با این درخواست نداشت.این بود که  خاقانی پیوسته افراد مختلفی را واسطه می کرد تا به این مجوز که برایش به آرزویی بزرگ مبدل شده بود دست یابد.

او بارها افراد مختلفی مثل ملکه صفوت الدین، همسر اخستان، و عمه او بانو عصمه الدین را به پایمردی و شفاعت در این میان خواند و وسایل مختلف برانگیخت. او از جمله در این قصیده و قصیده دیگری با مطلع” روزم فروشد از غم و هم غمخوری ندارم..”شخصی را که از او با عنوان” مخلص المسیح، عظیم الروم ، عزّالدوله قیصر، پهلوان ایران و مرزبان کشور بهرامیان و پهلوان ملکت داودیان و…یاد کرده واسطه دریافت مجوز این سفر کرد. خاقانی در قصیده دوم نیز همین درخواست مجوّز سفر را مطرح کرده است:

دارم دل عراق و پی مکّه و سر حج
درخور تر از اجازت تو درخوری ندارم

از القابی که خاقانی به ممدوحش داده  دانسته می شود که این شخص فردی مسیحی اما صاحب نفوذ در دربار شروان شاه و از زمره سرداران و مرزبانان این دولت و دولت داودیان گرجستان بوده و براساس مضامین دیگری از شعر خاقانی  دانسته می شود که او فردی صاحب اطلاع در هنر شاعری نیز بوده است. بدیهی است که این مشخصات با آنچه مینورسکی در مورد ممدوح این قصیده گفته و کمابیش مورد پذیرش بسیاری از صاحب نظران نیز قرار گرفته تطابق چندانی ندارد. مینورسکی بر آن بود که ممدوح قصیده  شاهزاده ای است رانده شده از روم شرقی، که مدتی در شروان پناهنده بوده، به نام “آندرنیکوس کمننوس”.

باری، همه آنچه در متن دو قصیده یاد شده آمده تلاش برای کسب مجوز سفر است، نه استخلاص از زندان. اما شاید آنچه باعث شد که جمهور خاقانی شناسان این قصیده را حبسیه بشناسند عبارات دوپهلویی است که در متن آن آمده که به راحتی به مفاهیم دیگری جز اسارت و زندان قابل حمل است؛ از قبیل اینکه ” فلک…مرا دارد مسلسل راهب آسا” و “من اینجا پای بست رشته مانده…” و ” چرا بیژن شد این در چاه یلدا” و خصوصاً این دو بیت:

چو قندیلم برآویزند و سوزند
سه زنجیرم نهاده دست اعدا

و

مرا از بعد پنجه سال اسلام
نزیبد چون صلیبی بند بر پا

که دومی قطعاً الحاقی است زیرا در هیچ نسخه ای از نسخ دیوان خاقانی و حتی جنگ ها و سفینه های کهن نیامده و اوّلی هم بی گمان بر معنی حقیقی آن قابل حمل نیست، چون هیچ گزارشی وجود ندارد که خاقانی را مثل قندیل از سقف زندان آویخته و او را سوزانده باشند!

بنا بر آنچه گذشت، مضمون کلّی قصیده ترساییه و قصیده دیگری که خطاب به ممدوح ترساییه سروده شده کسب اجازه سفر به منظور رهایی از محیط ناخوشایند شروان است؛ محیطی که همچون زندانی تنگ روح خاقانی را در حصار قرار داده بود. مضامین محدودی را نیز که در قصیده به بند و سلسله اشاره دارند باید به همین زندان مجازی حمل کرد.

خاقانی و خاقانی دیگر (گزارش یك سخنرانی)

استاندارد

محمدرضا ترکی

دوشنبه، هفدهم آذر‌‏ماه 1393، چهل‌وهفتمین نشست ماهانۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی برگزار شد. در این نشست، دکتر محمدرضا ترکی، مدیر گروه ادبیات انقلاب اسلامی فرهنگستان، در موضوع «خاقانی و خاقانی دیگر؛ خاقانی مغرورِ متواضع» سخنرانی کرد. در ابتدای این نشست، دکتر محمّد دبیرمقدم، عضو پیوسته و معاون علمی و پژوهشی فرهنگستان، پس از سلام و خیرمقدم و ایراد سخنانی در معرفی دکتر ترکی و سوابق علمی و پژوهشی وی، از ایشان دعوت کرد تا سخنرانی خود را ارائه کند.

    دکتر ترکی در ابتدای سخنان خود، با اشاره به سابقۀ بحث‌های شخصیت‌شناسیِ خاقانی در منابع متأخّر، اظهار کرد: امروز وقتی اسمی از خاقانی برده می‌شود همه به‌ یاد شخصیتی مغرور و متکبّر می‌افتند که دچار خودشیفتگی ناشی از عقدۀ حقارت بوده است، اما این روایتی است که معاصران ما دربارة خلق‌و‌خوی خاقانی و خودبینی وی مطرح کرده‌اند و در کلام گذشتگان و سخن معاصران خاقانی چنین چیزی دیده نمی‌شود. اوّلین کسی که در عصر ما به خودستایی‌های خاقانی پرداخت علی دشتی بود. وی با واقع‌بینی تمام می‌گوید: «شاید دلیلی که باعث می‌شده شاعر به خودستایی بپردازد نقدها و زخم‌زبان‌های دیگران باشد و این خودستایی‌ها بیشتر در مقام دفاع از خود بوده است» و به‌این‌ترتیب او این خودستایی‌ها را ناپسند ندانسته است.
    وی در ادامه افزود: برخلاف دیدگاه رایج، خاقانی شاعری متهتّک و اهل فحّاشی نبوده و در دیوان هفده‌هزار بیتی وی ابیاتی که در آن واژگان رکیک به‌ کار رفته اندک است. او مدّعی است: «از دو دیوانم به‌تازی و دری/ یک هجا و فحش هرگز کس ندید» که مقصود قلّت این مضامین نسبت به ‌کلّ دیوان است. او معمولاً سعی می‌کند از مخالفان خود نامی نبرد؛ به‌گونه‌ای که گاه همین بی‌اعتنایی او، نظیر آنچه برای مجیر بیلقانی پیش آمد، باعث خشم مخالفانش می‌شد.
    مدیر گروه ادبیات انقلاب اسلامی فرهنگستان سپس به نمونه‌هایی از معارضات خاقانی با بزرگانی چون رشیدالدین وطواط، ابوالعلای گنجه‌ای و مجیرالدّین بیلقانی پرداخت و ادامه داد: گونه‌ای از خودبینی و خودبزرگ‌بینی معمولاً با هنرمندان همراه است و در روحیۀ آنان وجود دارد. این خودبزرگ‌بینی ناشی از شعور نسبت به ‌توانایی‌های هنری خویشتن است و هیچ منافاتی هم با تواضع، به‌عنوان یک خصلت در اخلاق و سلوک فردی، ندارد. البتّه، برخی بی‌آنکه شاعران و نویسندگان بزرگی باشند دچار نوعی توهّم می‌شوند، مثل برخی از شاعران جوان امروز که به‌گونه‌ای سخن می‌گویند که گویی بعد از رودکی بزرگ‌ترین شاعر زبان فارسی هستند!
    وی یادآور شد: خاقانی فردی بداخلاق نبوده، بلکه در اشعارِ او نشانه‌های حُسن سلوک و عاطفی بودن بسیار هست. کسانی که خاقانی را دچار عقدۀ حقارت و خودشیفتگی دانسته‌اند به این نکته توجّه ندارند که چنین بیمارانی افرادی افسرده و منزوی و دارای روحیۀ ضدّاجتماعی هستند و نمی‌توانند کسی را دوست داشته باشند و به کسی جز خود عشق بورزند، امّا این روحیه به‌هیچ‌وجه در شخصیت بزرگانی چون خاقانی دیده نمی‌شود و به‌عکس، اوج عاطفه و عشق را در غزلیات آنان و سطح گسترده‌ای از روابط اجتماعی را در رفتار آنان می‌توان دید. چطور می‌شود فردی را که مرثیه‌هایی به آن زیبایی در مرگ همسرش و دیگر افراد سروده، حتّی بر اساس روان‌شناسی جدید، روان‌پریش و گرفتار نارسیسم خطاب کرد؟
    دکتر ترکی در جمع‌بندی سخنان خویش به‌ این نکته اشاره کرد که در بررسی دقیق دیوان خاقانی و دیگر آثارِ او به‌ این نتیجه می‌توان رسید که در سروده‌های این شاعر به ‌دو گونه شعر می‌توان برخورد: سروده‌های تفاخرآمیز و سروده‌های متواضعانه که معمولاً دستۀ دوم از نظرها به ‌دور افتاده است و کمتر بدان توجّه می‌کنند؛ مثل«هیچ اگر سایه پذیرد منم آن سایۀ هیچ …» و «باد نسبت به ‌ما کند، زیراک/ هیچِ بن هیچ را پدر ماییم». طبعاً هر دو دسته سروده می‌باید در داوری‌ها مدّ نظر قرار گیرد. در مورد خاقانی نکتۀ دقیق این است که گاه این دو دسته مضامین مفاخره‌آمیز و متواضعانه در کنار هم و مثلاً در دو مطلع یک قصیدۀ واحد مشاهده می‌شود و گاه در ابیات یک سرودۀ کوتاه هر دو گونه در کنار هم آمده‌اند و عجیب‌تر اینکه همین متناقض‌نما گاه در یک بیت و حتّی یک مصراع نیز دیده می‌شود؛ بدین‌گونه که شاعر در یک مصراع یا بخشی از آن خود را به‌ اوج کبریا رسانده و در مصراع بعدی یا بخش دیگری از یک مصراعْ خود را از باب تواضع به نهایت حضیض کشانده است! پرسشی که در اینجا طرح می‌شود این است که خاقانی واقعی کدام است؛ خاقانی متفاخر یا خاقانی متواضع؟
    دکتر ترکی در نتیجه‌گیری نهایی بحث اظهار کرد: به‌ نظر می‌رسد ما در دیوان خاقانی با دو هویت روبه‌رو هستیم که هر دو بخشی از شخصیت پیچیدۀ خاقانی را شکل داده است: خاقانی فخرفروش و خاقانی متواضع؛ یا به‌قول خودِ شاعر: «خاقانی» و «خُلقانی» یا به‌تعبیر دیگر خود شاعر «خاقانی» و «نایب خاقانی» یا «خاقانی» و «خاقانی دیگر» که یکی «من متعالی و آرمانی» اوست و دیگر من شخصی او. سراسر دیوان و آثار خاقانی را می‌توان عرصۀ تعارض و ستیزۀ این دو «من» دانست؛ منی که یک «فرامن» است و خواستنی و قابل بالاترین ستایش‌ها و منی که یک شاعر مدیحه‌سراست و درگیر با جلوه‌های پست این‌جهانی!
    دکتر ترکی در ادامه افزود: این «من» دیگری که خاقانی آن را بیان می‌کند یک خاقانی متعالی است که می‌خواهد به آن برسد. این تعارض و ستیزه در میان ابعاد مختلف شخصیت در بسیاری از هنرمندان دیده می‌شود. آنان وقتی به‌خلاقیت‌ها و توانایی‌های هنری خود که فراتر از افق انسان‌های عادّی است می‌نگرند منِ متعالی آنان در آثارشان جلوه می‌کند و هنگامی که به ‌منِ شخصی خودشان به‌ دیدۀ تامّل می‌نگرند و متوجّه می‌شوند که این من، به‌مقتضای طبیعت انسانی، از ضعف و فتور خالی نیست، چه‌بسا صادقانه زبان به ‌نکوهش خود می‌گشایند! به‌ نظر می‌رسد قسمت عمدۀ ستایش‌هایی که در دیوان خاقانی نسبت به‌ خویشتن به‌ چشم می‌آید، جز آن‌ها که در پاسخ به ‌معاندان و مخالفان سروده شده، متوجّه آن «منِ» متعالی این سخنور بزرگ زبان فارسی در قرن ششم است.
    چهل‌وهفتمین نشست ماهانۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی با حضور شماری از اعضای پیوستۀ فرهنگستان، از جمله دکتر غلامعلی حدّاد عادل، دکتر محمد دبیرمقدم، دکتر علی‌اشرف صادقی، استاد کامران فانی، استاد احمد سمیعی (گیلانی)، استاد هوشنگ مرادی کرمانی و همچنین برخی از مدیران گروه‌ها از قبیل دکتر ذوالفقاری و دیگر اعضای هیئت علمی، از جمله دکتر مسعود جعفری جزی، و پژوهشگران فرهنگستان زبان و ادب فارسی و علاقه‌مندان برگزار شد. بخش پایانی این نشست به ‌پرسش و پاسخ اختصاص داشت.