دجال!

استاندارد

ارباب اقتدار و اتوریته
فرمانروای مطلق هر حیطه

از کوچه‌های تنگ یهودیه
از آن اوست تا یونیورسیته

با خنده ملایم یک قدیس
با پنجه‌های خونی عفریته

پیچیده نعره‌اش همه جای خاک
با برترین صدا و تونالیته

پایان مه‌گرفته یک تاریخ
دجال تیره‌چشم مدرنیته!


به نظر برخی از اصحاب روایت دجال یک شخص نیست. یک تفکر و یک جریان نیرومند است که در آخرالزمان تاریخ را در دورانی نسبتا طولانی تحت‌تاثیر حضور فریبکارانه خود قرارمی‌دهد.ویژگی مهم او یک چشم‌بودن و یکسویه نگری و نگاه تک بعدی و مادی او به عالم و آدم است.در روایات زادگاه او یهودیه دانسته شده است.دجال مردم را با جاذبه‌های اقتصادی می‌فریبد و ظاهری حق به جانب دارد اما کارنامه‌ او ستمگرانه و خونین است.

این ویژگی‌ها باعث شده که برخی محققان دجال را با جریان مدرنیته و نظام سرمایه‌داری جهانی که رابطه تنگاتنگی با صهیونیسم دارد و علی‌رغم ظاهر حق به جانب و آزادی‌خواهانه خود خونین‌ترین و ناعادلانه‌ترین جنگ‌ها را درتاریخ برپاکرده منطبق بدانند!

بدیهی است که نقد مدرنیته به معنی مخالفت با دانش و دستاوردهای دنیای جدید و مفاهیمی چون دمکراسی نیست.

 

عادت

استاندارد

پیش از آنی که به چشمان تو عادت بکنم
باید ای دوست به هجران تو عادت بکنم

یا نباید به سرآغاز تو نزدیک شوم
یا از آغاز به پایان تو عادت بکنم

بهتر آن است که چشم از تو بپوشم انگار،
تا به چشمان پشیمان تو عادت بکنم

چون زمستان و خزان از پی هم می آیند
من چگونه به بهاران تو عادت بکنم؟

بادبان می کشم و موج و خطر در پیش است
باید ای عشق به طوفان تو عادت بکنم

ساده تر نیست در آغوش عطش جان بدهم
تا به سرچشمه سوزان تو عادت بکنم؟!

ای دل غمزده دیری ست که عادت دارم
به سخنهای پریشان تو عادت بکنم
!

آرامش

استاندارد

کام دل شکستۀ ناكام من تويي
آغاز من تويي و سرانجام من تويي

در خواب هم به گریۀ من خنده مي زني
زيباي خفته! بخت سيه فام من تويي

چون حافظ از زمانه به سويت گريختم
اي شاخۀ نبات، گل‌اندام من تويي

بر سنگفرش خاطره با من قدم بزن
در اين غروب غمزده همگام من تويي

با تو به التهاب، به تشویش می رسم
با آنکه  بی‌کرانۀ آرام من تويي

اي پرغبار، خاطر دردآشناي من!
آيينۀ شكستۀ ايام من تويي

نام مرا به روي تو آيا نهاده اند
يا اي دريغ گم شده همنام من تويي؟