شرح ابیاتی از خاقانی 3

استاندارد

تیر قدی کمان کشی، زهره رخی و مهوشی
جانت فدا که بس خَوشی ، جان و جهان کیستی

“جان و جهان” کنایه از معشوق است. این تعبیر در دیوان خاقانی و بسیاری از متون دیگر به همین معنی به کار رفته است.مولوی سروده است:

جان و جهان دوش کجا بوده ای
نی غلطم ، در دل ما بوده ای

در متون کهن، دو کلمه جان و جهان اغلب با “واو” به هم عطف شده اند و اگر در جایی “جان جهان” -بدون عطف – آمده باشد ، به این خاطر است که کاتبان قدیم نیازی به کتابت واو عطف که صدای ضمه دارد نمی دیده اند[رک: تعلیقات نزهه المجالس]

***

در صبوح آن راح ریحانی بخواه
دانهّ مرغان روحانی بخواه

مرغان روحانی فرشتگان اند که غذای آنان “راح ریحانی”[=شراب عطرآگین] دانسته شده. بر اساس یک باور کهن خوراک فرشتگان بوی خوش [ و غذای پریان استخوان ]است. خاقانی سروده است:

بل[=مخفّف بهل] تا پری ز خوان بشر خواهد استخوان
تو چون فرشته بوی شنو ، استخوان مخواه

***

زان نرگس جادو نسب ، درد مرا بگشاده تب
خواب مرا هم نیم شب  بسته ، به آب انداخته

“تب گشودن” ضدّ “تب بستن” است و تب بستن جادویی است که به کمک ریسمان انجام می شده و هدف آن تسکین تب بوده است. خاقانی گفته است:

آه کامروز تبم تیز و زبان کُند شده ست
تب ببندید و زبانم بگشایید همه

به همین قیاس “خواب بستن” نیز جادوی دیگری بوده که با آن شخص سحر شده را از خواب محروم می ساخته اند.این جادو به کمک دو تکه پارچه صورت می گرفته است. از خاقانی است:

سِحر چرخ از دو قواره ی مَه و خَور خوابم بست
بند این ساحر هاروت سِیَر بگشایید

شاعر از چشمان جادوگر یار گله دارد که باعث شده دچار تب و بی خوابی شود!

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *