مطالعات ادبی در روزگار ما تا حدود زیادی جولانگاه ” مشهورات” است. مشهورات گزاره هایی هستند که بیش از آنکه متقن و مبرهن باشند , مشهورند . مشهورات بیشتر به درد خطابه و برانگیختن احساسات می خورند . اهل خرد می دانند که بین شهرت و ارزش علمی یک اندیشه فاصله هاست و به قول یک سخن مشهور اما برهانی :” ربّ شهرة لا اصل لها”!!
فارغ از مشهورات , گزاره ها و مقدماتی نیز هست که اگر چه بی اصلی نیستند , اما گویندگان آنها در فضایی از ابهام و گنگی از آنها بهره می برند. فراوان شنیده ایم که ” عارفان و صوفیان با خرد در ستیزه اند و آب آنها با عقل در یک جوی نمی رود!” بی آنکه معلوم شود که این عارفان و صوفیان دقیقا چه کسانی هستند و آیا این داوری شامل همه اهل عرفان و تصوف می شود یا تنها فرقه هایی از آنان را در بر می گیرد و بی که دانسته شود آن عقل و خردی که عارفان با آن در ستیزه اند کدامین خردی را شامل می شود و کدامین تعریف یا حوزه از عقل را در بر می گیرد و …
یکی از مشهورات بسیار رایج در تحقیقات ادبی ما “خردگرایی ناصر خسرو” است.آنان که به معرفی این شاعر و قصیده سرای بزرگ می پردازند اغلب بر این ویژگی انگشت می گذارند و او را بر فراز اریکه عقل گرایی می نشانند. یکی از دلایل این محققان , علاوه بر آثار فلسفی ناصر , بسامد بالای تعبیراتی چون “خرد” در دیوان اوست:
بر کن ز خواب غفلت پورا سر
و اندر جهان به چشم خرد بنگر
و….
اما به یک دلیل آشکار ناصر را نمی توان به معنی واقعی عقل گرا دانست :
او یک متکلم اسماعیلی است و اسماعیلیه “اهل تعلیم ” اند., یعنی بر آن اند که حقیقت و معرفت به دین را تنها می توان از جانب ” معلم ” که همانا “امام ” اسماعیلی است دریافت کرد. براساس این تفکر خرد انسانهای معمولی از تلقی حقیقت محروم و در حجاب است. خرد آدمی با همه اهمیتی که دارد پرنده ای است که جز به تعلیم معلم و امام اسماعیلی و آشنایی با “تاویل” او هرگز بال نمی گشاید:
پرّ خرد است علم تاویل
پرّید هگرز مرغ بی پر؟!
***
جز شرح و بیان او خرد را
مبهم نشود هگرز منطق
بر بنیاد آنچه گذشت ، ناصر بیشتر زهد گرایی است اهل ” نقل” نه خردگرایی اهل عقل! دلیل گریز ناصر از عقل گرایی نیز چیزی نیست جز همین نقل گرایی او ، وگرنه به صرف گرایش اسماعیلی ، او را نمی توان از محدوده خردگرایی بیرون راند ، چرا که بین عقل گرایی و صرف باور داشتن به اندیشه ای خاص منافاتی وجود ندارد.
جالب اینجاست که در اوایل قرن بیستم ، دامنه این خردگرایی ادعایی به جایی رسید که برخی کوشیدند به مد زمانه و بر اساس ابیاتی سست و منسوب, از ناصر خسرو ماتریالیست و خردگرایی ملحد بیافرینند! (ادوارد براون , تاریخ ادبی ایران , ج ۲, ص ۲۴۲-۲۴۴ )
خردگرایی ناصر خسرو البته اندیشه تازه ای نیست که ناآشنایان با دیوان و اندیشه های او آن را در دهه های اخیر رواج داده باشند و این باور به قرنها قبل که اسطوره این حکیم اسماعیلی در اذهان شکل می گرفت باز می گردد. به عنوان مثال ،برخی او را دوست و همنشین ابن سینا دانسته و او را در حکایتی مجعول در برابر عارفی چون ابوالحسن خرقانی به دفاع از ساحت عقل واداشته اند! ( رک: ناصر خسرو , لعل بدخشان , ص ۴۴-۴۵)