اغلب محققان معاصر سال ۵۹۵ق را سال درگذشت خاقانی میدانند. بدیعالزمان فروزانفر و شاگردانش بنا بر اصح اقوال همین سال را پذیرفتهاند. محقق ترک، غفار کندلی هریسچی نیز بر اساس عبارت سنگ قبر خاقانی که در کتابخانه علوم شوروی سابق وجود دارد، همین سال را با قاطعیت سالمرگ خاقانی دانسته است. ارباب تذکره البته دیدگاهای متفاوتی را بین سالهای ۵۲۹ تا همین سال ۵۹۵ ابراز کردهاند. استاد شفیعی کدکنی اخیرا و براساس یک جنگ خطی مورخ ۷۵۰ از کتابخانه لالااسماعیل ترکیه به طور مسلم سال وفات خاقانی را اول شوال۵۹۱ق اعلام کردند که مورد پذیرش بسیاری قرار گرفت. سخن استاد شفیعی کدکنی محققانهترین سخنی است که تا کنون در این مورد نوشته شده است. اما به نظر میرسد هیچکدام از این تاریخهایی که محققان معاصر نوشتهاند، به استناد آنچه خواهد آمد دقیق و درست نیست. مستندات ما: پیش از این در اینجا از نسخه دونامه عربی خاقانی سخن گفتیم که من و دوتن از دانشجویان دکتری دانشگاه تهران آنها را تصحیح کرده و با مقدمه و تعلیقاتی آماده چاپ داریم. در ابتدای این نامهها از خاقانی با تعبیر “نورالله ضریحه” یادشده که نشان میدهد تاریخ کتابت نامهها بعد از مرگ خاقانی است و در پایان نامهها هم با وضوح تاریخ ۵۸۱ق به عنوان تاریخ کتابت آمده است. بیتردید در زمان کتابت این دونامه یعنی در ۵۸۱ خاقانی در قید حیات نبوده است. از سویی، براساس دیوان خاقانی، او یقینا تا سال ۵۸۰ که قصد سفر دوباره به خراسان را داشته زنده بوده است. بنابراین درگذشت خاقانی میباید در اواخر سال ۵۸۰ تا اواسط یا حتی اواخر۵۸۱ اتفاق افتاده باشد. آنچه این دیدگاه را تایید میکند از این قرار است: ۱. نسخه دونامه عربی خاقانی کهنترین سندی است که در آن به مرگ خاقانی اشاره رفته است. همین دلیل البته از لحاظ تاریخی برای تایید نظر ما بسنده است، ولی به قراین دیگری نیز ذیلا اشاره میشود: ۲. کاتب نسخه یک خوشنویس فاضل تبریزی معاصر با خاقانی است که نمیتوانسته از واقعه مرگ خاقانی بیاطلاع باشد و سخن و گواهی او بیگمان حجت است. ۳. اغلب تذکرهها به سالهایی در حدود ۵۸۰ و ۵۸۱ و ۵۸۲ و احیانا ۵۸۳ اشاره کردهاند که به همین تاریخ نزدیک است. ۴. در دیوان و منشیات خاقانی سرودهای یا نوشتهای وجود ندارد که بتوان آن را حاصل طبع خاقانی در تاریخی بعد از ۵۸۰ق دانست. این استدلال درکنار آنچه گذشت، بزرگترین شاهد و دلیلی است که همین تاریخ را برای ما یقینی میکند. اگر خاقانی بعد از ۵۸۱ زنده بود دلیلی نداشت به مدت نزدیک به ۱۵ سال روزه سکوت بگیرد! ۵. کسانی که سالهایی پس از این تاریخ را مطرح کردهآند، دلیل مستحکمی برای سخن خویش اقامه نکردهاند. ۶.مستند غفار کندلی، چنانچه پیش از این هم در همین فضا نوشتهایم، بر اساس ضوابط خطشناسی و نوع عبارتپردازی آن قطعا یک سنگ قبر جعلی است که لابد به منظور اهداف خاصی به صورت ناشیانه آن را در قرن اخیر سرهمبندی کردهاند. ۷. مستند استاد شفیعی کدکنی، چنانکه گفتیم، ارجمندترین و قابل قبولترین دلیلی است که برای درگذشت خاقانی در ۵۹۱ق اقامه شده ولی سخن ایشان مستند به یک جنگ خطی است که صد سال بعد از نامههای عربی خاقانی کتابت شده و در برابر این نامهها، چه از لحاظ سند و چه دلالت، نمیتواند مقاومت بکند. بنابر مستنداتی که گذشت خاقانی یقینا تا ۵۸۰ق در قید حیات بوده و در اواخر این سال یا تا اواخر سال بعد، پس از ۶۰ سال زندگی شاعرانه رخ در نقاب خاک کشیده است. اینکه اغلب تذکرهها به سالهای ۵۸۱ و ۵۸۲ اشاره دارند ظن ما را در میان سالهای ۵۸۰ و ۵۸۱ به سال ۵۸۱ تقویت میکند.