سر که نه در پای عزیزان رود…

استاندارد

همه سروها را بباید خمید
که در پای آن سروبالا روند

سعدی درعین اینکه زبانی سهلِ ممتنع دارد، سخنش خالی از دقّت‌هایی نیست.
مثلاً «خمید» را در بیت بالا که بیتی است از یک غزل دل‌نشین او، هم می‌توان به معنی متعدّی، یعنی به معنی «خماند» گرفت و هم به معنی لازم که در صورت اوّل باید معنی کرد: همۀ سروها را باید در برابر قامت معشوق خماند و دوتا کرد و به کرنش واداشت، امّا اگر آن را در معنی دوم بگیریم معنی می‌شود: همۀ سروها باید در برابر قامت او خم شوند و کرنش کنند. «را» در این فرض علامت مبتدا خواهد بود که معمولاً پس از نهاد می‌آید و طبعاً علامت مفعول نیست.
امّا درپای کسی رفتن را چه باید معنی کرد؟
برخی آن را معنی کرده‌اند: …تا در پیش او قد نیفرازند (خطیب رهبر) و همۀ سروها باید خود را درپای سروِ قامت یار ما بیفکنند و در برابر او جلوه‌گری نکنند (برگ‌نیسی)
به نظر می‌رسد هیچ‌کدام از معانی گفته‌شده، دقیق نیستند. چون «در پای کسی رفتن» در سخن سعدی به معنی خود را قربانی او کردن است:
سر که نه در پای عزیزان رود
بار گران است کشیدن به دوش

یعنی سری که درپای عزیزان قربانی نشود…

گر بانگ برآید که سری در قدمی رفت
بسیار مگویید که بسیار نباشد

یعنی اگر بانگ برآید که عاشقی فدای معشوقی شد…
معنی بیت مورد بحث، پس از این مقدّمات، این است: همۀ سروها را باید در برابر آن معشوق سروبالا خماند و دوتا کرد تا قربانی او شوند، یا همۀ سروها باید در برابر قامت آن معشوق سروبالا خمیده شوند و جان فدای او کنند!

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *