ترانه ، شعر باستانی ایران

استاندارد

180px-Mehmooni2در  سالهای  اخیر شاهد  موجی از توجه شاعران ، بویژه جوانها ، به ترانه و تصنیف سرایی  هستیم. این  گرایش ، با آنکه گاه انتقادهایی را بر انگیخته،اما در مجموع حرکتی مثبت است و می تواند بخش بیشتری از جامعه را به عنوان مخاطب به طرف ادبیات وشعر جذب کند. البته اما و اگرهایی هم در بین هست که باید در جای دیگری بدان پرداخت.آنچه در این یادداشت کوتاه در صدد بیان آن هستیم پیشینه این قبیل سروده ها در فرهنگ باستانی ایران است که به اختصار به آن اشاره می کنیم:

اگر از بعضی ادعاهای مبالغه آمیز بگذریم ،  آنچه در ایران پیش از اسلام رواج داشته علاوه بر سرودهای بومی و فولکلور که نمی توان آن را در رده ادبیات رسمی طبقه بندی کرد، انواع سرودهایی بوده که خنیاگران آن روزگار همراه با آواز و موسیقی اجرا می کرده اند. در آن دوران نه از قصیده و غزل خبری بوده و نه از قطعه و مثنوی و … فهلویات نیز سروده های آهنگینی با درونمایه محلی بوده اند که بعدها با اوزان عروضی تطبیق یافته اند. از روزگاران کهن  متونی چون گاهان (=گاتها) زرتشت نیز برجاست که مثل دیگر متون دینی دارای درونمایه شعری هستند ، اما آنها را نیز نمی توان شعر رسمی دانست ، چرا که متون آسمانی ، علی رغم نزدیکی به شعر و بهره بردن از ابزارهای شعری ، دارای منطق و بیان متفاوتی هستند. همچنین نباید از یاد برد که متون یادشده نیز همواره با آواز اجرا می شده اند و خود کلمه “گاه” (=گام) دارای مفهوم موسیقیایی است.

 اساسا گویا در زبان فارسی واژه ای که معادل دقیق کلمه ” شعر ” باشد وجود ندارد و واژه هایی چون “سرود” و “ترانه” و “بیت” – به فرض فارسی بودن واژه اخیر-  در اصل دارای مفهوم موسیقیایی هستند. واژه هایی چون “چامه” و “چکامه” نیز که بعد از اسلام در مورد غزل و قصیده به کار رفته اند ، علاوه بر اینکه معادلهای دقیقی به شمار نمی آیند از طنین موسیقایی برکنار نیستند.

قالبهای رایج فعلی در شعر فارسی، هنگامی در زبان ما پا گرفتند که ما با عروض و شعر عربی آشنا شدیم و  فارسی دری پس از گذشت بیش از دو قرن ، از حالت یک لهجه محلی بیرون آمد و با پذیرش تحولاتی چون اخذ وام واژه های عربی ، به  زبانی فرهنگ ساز و اندیشه پرور بدل شد و شاعرانی بزرگ چون رودکی و  فردوسی و … به آفرینش شعر در بستر آن پرداختند.

از آنچه به اختصار گذشت، نتیجه می گیریم که شعر کهن ایرانی چیزی از جنس ترانه و تصنیف بوده است.(البته واژه اخیر  در مفهوم ترانه سابقه چندانی ندارد.)و شاید بتوان ادعا کرد که آنچه با فرهنگ دیرینه ما همخونی و همخوانی بیشتری دارد همین نوع سروده و شعر است. نکته دیگری که به اختصار در اینجا  قابل طرح است ، این مورد است که ترانه و تصنیف امروز ما باید به جایگاهی بیندیشد که با پیشینه دیرینه سال و گرانقدر آن و فرهنگی که ملت ما در بستر آن بالیده است ، بیشترین تناسب را داشته باشد.

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *